عارف نادری
"... تا میتوانستند شلاقم میزدند. دستهایم را میبستند و روی صندلی مینشاندند و به جاهای حساس بدنم ... فشار وارد میکردند و لباسهایم را از تنم به طور کلی خارج میکردند و با تهدید به تجاوز جنسی با چوب و باتوم آزارم میدادند. پای چپ من در این مکان به شدت آسیب دید و به علت
ضربههای همزمان به سرم و شوک الکتریکی بیهوش شدم و از هنگامی که به هوش آمدم، تاکنون تعادل بدنم را از دست دادهام و بیاختیار میلرزم، پاهایم را زنجیر میکردند و به وسیله شوک الکتریکی که دستگاهی کوچک و کمری بود به جاهای مختلف و حساس بدنم شوک میزدند ...". اینها قسمتهایی از رنجنامهی معلم مبارز، فرزاد کمانگر است که در مورخهی 2/9/86، از زندان رجاییشهر کرج به بیرون فرستاده است. فرزاد، 12 سال سابقهی معلمی، عضویت در هیئت مدیرهی انجمن معلمان شهرستان کامیاران و مسئول روابط عمومی آن، عضو شورای نویسندگان ماهنامهی فرهنگی ـ آموزشی "رویان"، عضو هیئت مدیرهی انجمن زیست محیطی کامیاران (آسک) و عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان بوده است که مدتهای مدیدی است در سیاهچالهای رژیم اسلامی، با مرگ مقابله میکند. فرزاد معلم و فعال حقوق بشر اعدامی، در آخرین نامهاش به تاریخ 8/2/87 به مناسبت روز معلم، از زندان رجاییشهر کرج خطاب به دانش آموزانش مینویسد: "بنویسید درد و رنج، بخوانید زندگی"... .
این اشارهای اندک به رنجی بیپایان است که فعالین مدنی، فرهنگی و سیاسی کرد در زندانهای جمهوری اسلامی به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و "محاربه" با آن روبرویند. فعالین کردستانی به علت محرومیت از پشتیبانی و حمایتهای سیاسی، حمایت مادی، عدم وجود رسانههای آزاد و مستقل در کردستان و تبعیض آشکار سازمانهای حقوق بشری و رسانههای جمعی جهانی و منطقهای در خصوص فعالان کرد و مسئلهی ملیاشان، با تراژیکترین فجایع انسانی عصر حاضر دست به گریبانند. اگر چه کشتار انسانهای کرد از سوی مستکبرین و زورمداران پدیدهای عادی و روزمره شده است، اما اعمال این سیاست ضدبشری علیه متهمان بیگناهی که در هیچ دادگاهی تفهیم اتهام نشدهاند، اعمال خشونت عریان نسبت به انسانیت است. برای مثال شهیدکردن "شوانه سیدقادر"، "شیرکو امینی"، "ابراهیم لطفاللهی"و ... و شهیدنمودن "کاوه عزیزپور"، جوان 25 ساله در مورخهی 27/2/87، که در مورخهی 13/11/84 به علت فعالیت سیاسی بازداشت و زندانی شده بود، زیر شکنجه دچار ضربهی مغزی میشود و پس از 27 روز حالت کما، به صفوف شهیدان میپیوندد.
حقایق و اسناد موجود حاکی از آنست که وزارت اطلاعات رژیم، سرگرم تهیه و اجرای حملات خونینی علیه زندانیان سیاسی، به خصوص زندانیان کرد میباشد. این حملات به دستور مستقیم وزارت اطلاعات و از سوی مأمورین زندان و زندانیان خطرناک، جانی و شرور، با تحریک و حمایت مسئولین زندانها پس از ایجاد جنگ فیزیکی و تحقیر و بیحرمتی نسبت به زندانیان سیاسی، روی میدهد که تازهترین نمونهی آن: ضربوشتم "علی حیدریان"، زندانی سیاسی محکوم به اعدام کرد در مورخهی 25/2/87، به دست 15 تن از زندانبانان زندان رجاییشهر کرج است که بعد از شکستن سر و دندانهایش او را تا سرحد مرگ کتککاری کرده و بیهوش روانهی بیمارستان میکنند. یا میتوان به وضعیت بسیار وخیم، کاوه جوانمرد، حبیبالله لطیفی، فرهاد حاجی میرزایی، صباح نصیری و هدایت غزالی، فرشاد دوستیپور، بختیار رحیمی، فرهاد وکیلی، یاسر و هانا و روناک و... اشاره کرد.
حبیبالله لطیفی، دانشجوی دانشگاه ایلام که مدت 8 ماه را در بازداشتگاههای اطلاعات سپری کرده است، به غیر از پارگی و خراشیدگی صورت، بیماری برونشیت و دهان و دندان، دچار خونریزی مداوم و مزمن کلیه و عفونت ریوی شده است. اما مسئولین زندان به او گفتهاند: "در اینجا تنها دارو تریاک است، خواستی در خدمتیم". فرهاد از فعالان کارگری و حقوق بشر، که در مورخه 23/10/86 بازداشت شده است به علت شکنجه دست و کتفش شکسته شده، به علت شلاق خوردن و خونریزی، پاهایش به سختی آسیب دیده است. صباح و هدایت نیز، به عنوان دو فعال دانشجویی، مدیر مسئول و عضو شورای نویسندگان مجلهی دانشجویی "روز ما"، پس از نزدیک به یکسال آزار و حبس در سلول انفرادی، حتی اعلام خبر خودکشی آنان به خانوادههایشان، در اردیبهشتماه امسال در نامهای مینویسند: "... امروز در فضای زندان آنچه را دیروز در دانشگاه و در لابهلای کتابها و خاطرات میخواندیم، تجربه مینماییم و میبینیم ...، داستانی که به دفعات در تاریخ ملیمان تکرار شده و ...، دم فروبستن عامه مردم به معنای عدم درک این مسائل و پذیرش وضع موجود از سوی آنان نیست ...". فرشاد دوستیپور نیز که طی سالهای اخیر جهت باروری و جلوهگرشدن هویت و زبان کردی در استان ایلام، به تنهایی قطبی بود، همچنین دبیر نخستین کنگرهی فیلم کردی دانشگاه بوعلی همدان (بهار 85) و نمایندهی اتحادیهی دمکراتیک دانشجویان کرد در آن دانشگاه بود، پس از تحمل بازداشتی 55 روزه در سلولهای انفرادی اوین، بار دیگر هنگام مراجعه به پزشک جهت معالجه بیماری (مورخه 26/2/87) در شهر ایوان غرب، از سوی حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران ربوده میشود و ...، از سوی دیگر آقای محمدصدیق کبودوند، رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و مدیر مسئول و سردبیر هفتهنامهی "پیام مردم" که در مورخهی 10/4/86 بازداشت و مدت 7 ماه را در انفرادی بوده است، مورخهی 30/2/87 در بند 8 بازداشتگاه اوین، دچار سکته خفیف مغزی میشود. سازمان گزارشگران بدون مرز در این باره میگوید: "عناد مقامات قضایی ـ امنیتی ایران علیه این روزنامهنگار از حد گذشته است. نزدیک به یک سال است که از آزادی و حق درمان پزشکی محروم است ...". همچنین وی که پیشتر میبایست جهت دستشویی رفتن نیز درخواست کتبی بنویسد، دچار بیماریهای ریوی، کلیوی و پوستی شده است و هماکنون در بخش مجرمان عمومی زندان اوین در بند میباشد.
در حالی که میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران در سال 54 آن را امضاء کرده است، بر"برداشتن رفتاری انسانی و حفظ کرامت انسانی با همه کسانی که از آزادی خود محروم شدهاند" تأکید دارد. اما زندانهای ایران که ترسناکترین زندانهای خاورمیانه است، تداعیگر اردوگاه "آشویتس" نازیهای آلمان در جنگ جهانی دوم میباشد که در لهستان تأسیس نموده بودند. برای مثال، در حالی که زندان رجاییشهر کرج (گوهردشت) که در طبقهبندی سازمان زندانها، محل نگهداری زندانیان خطرناک (قاتل، سرقت مسلحانه، آدمربایی، شرور، جانی و...) است، مسئول سازمان زندانهای استان تهران (سهراب سلیمانی) سال گذشته به طور رسمی اعلام کرد: "زندان رجاییشهر کرج، تبعیدگاه زندانیان سیاسی است". این در حالی است که در این زندان بیمارهای: ایدز، هپاتیت و بیمارهای واگیردار دیگر عمومیت یافته و هر ساله نیز دهها قتل و خودکشی مشکوک روی میدهد. اما رژیم جهت حذف فیزیکی زندانیان سیاسی 37 زندانی سیاسی کرد را به آنجا منتقل نموده است، همچنین 21 زندانی سیاسی ایرانی نیز در آنجا حضور دارند، در حالی که حتی طبق خود قوانین رژیم که به "اصل تفکیک جرایم" شناخته شده است، نباید زندانیان سیاسی در جوار مجرمین عادی و خطرناک قرار بگیرند، اما درست بلعکس این اصول، به عنوان طرحی ضروری و لازم، مدتی است که به شیوهای سیستماتیک این اختلاط صورت میپذیرد، این اقدام نیز جدای از ایجاد بحرانهای روحی ـ روانی، پروسهی حذف فیزیکی آزادیخواهترین فرزندان کردستان و ایران میباشد.
آزادیخواهان، فعالین حقوق بشر و دمکراسیخواهان باید ضمن رساندن و روشن نمودن این وضعیت و شرایط حساس، دشوار و خطرناک به سازمان عفو بینالملل، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، کمیساریای عالی حقوق بشر و دیدهبان حقوق بشر، همزمان این جنایت رژیم را افشا و علنی کرده و آن را به عنوان مبحث روز و دستور کار جهانی و منطقهای و مانشت اصلی رسانههای جمعی جهانی دربیاورند، زیرا هرگونه سهلانگاری و بیتوجهی و سکوت در این باره، عاملی جهت استمرار و تداوم سرکوب و جنایت و خفقان خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر