۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

اجرای حکم تبعيد يکی ديگر از هواداران آيت الله بروجردی

فعالان حقوق بشر در ایران

صبح روز گذشته مورخه 8 آبان 1387مهندس مجيد الستي از زندان اوين به دادگاه ويژه روحانيت منتقل گشت و در ساعت 4 عصر به زندان شهر زنجان بنا بر حکم صادره تبعيد گرديد، نامبرده طي 2 سال اخير بيش از يك سال در بندهاي 209 و 240 و بندهاي عمومي زندان اوين تحت بازداشت قرار داشته است و طي ماه هاي اول بازداشت انواع شكنجه هاي روحي و جسمي را متحمل گشته است. همچنين ايشان که داراي مدرک کارداني ارشد از دانشگاه صنعتي شريف است، مانند ديگر متهمين اين پرونده از مشاغل دولتي و بيمه درماني محروم گشته است.

در هفته گذشته نيز مسعود سماواتيان، عليرضا منتظرصاحب و حبيب قوتي، به زندان شهرهاي خرم آباد و كرمانشاه و همدان تبعيد شدند. لازم به ذكر است كه آقايان مهرداد سوري، محمدرضا صادقي ، حسن هريسچيان، علي اربابي و كامبيز حسيني، كماكان در زندان اوين تحت بازداشت قرار دارند.

دانشجوی دانشگاه تهران به ۴ سال زندان محکوم شد

خبرنامه امیرکبیر: محمد صالح ایومن دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران از جمله چهار دانشجوی کرد بازداشت شده مورخ ۱۸/۹/۱۳۸۶ دانشگاه تهران بوده که در جریان برپایی مراسم روز دانشجو توسط نیروهای امنیتی دستگیر و روانه زندان اوین گردید که پس از تحمل ۹۲ روز بازداشتی با قرار اولیه ۱۵۰ ملیون تومانی که بعدا به ۸۰ ملیون تومان تقلیل یافت از زندان ازاد شد.

حکم ایشان در تاریخ ۸/۸/ ۱۳۸۷ از طرف شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به وکیل نامبرده ابلاغ گردید شایان ذکر است که حکم را صرفا به روئیت وکیل ایشان رسانده و از ابلاغ رسمی بصورت کتبی ممانعت به عمل امده .

لازم به یاد اوریست که جلسه اول دادگاهی محمد صالح ایومن دانشجوی فعال کرد در تاریخ ۱۰/۶/۱۳۸۷ به علت عدم حضور نماینده دادستانی به تاریخ ۱۳/۷/۱۳۸۷ موکول شد که جلسه دادگاهی بصورت غیر علنی و بدون حضور هیئات منصفه و در پشت درهای بسته برگزار گردید .

شایان ذکر است که حکم اخراج قطعی محمد صالح ایومن از دانشگاه نیز صادر شده و از ادامه تحصیل نامبرده ممانعت به عمل امده است.

مواردو بندهای اتهامی محمد صالح ایومن که به به وی ابلاغ و به روئیت وکیل ایشان رسیده از قرار زیر است:


۱- حضور در تجمع روز ۱۸ آذر ۱۳۸۶ به مناسبت برپایی مراسم روز دانشجو

۲-اقدام علیه امنیت کشورازطریق فعالیت تبلیغی علیه نظام بااستنادبه بند ۵۹۰ قانون مجازات اسلامی

۳-ارتباط با احزاب کردستانی با استناد به بند ۴۹۹ قانون مجازات اسلامی

۴-اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور با استناد به بند ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی

۵-تحصیل مال نامشروع

۶-ورود و خروج غیر قانونی از مرز کشور

به گزارش خبرنامه امیرکبیر: در خصوص موارد ۵و۶ اتهامات دادگاه انقلاب اسلامی ان را از حوزه صلاحیت خود خارج نموده و ان را در حوزه رسیدگی دادگاههای عمومی قرار داده است

بر اساس حکم صادره توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی ایران محمد صالح ایومن دانشجوی فعال کرد به ۴ سال زندان محکوم گردید.

یک معلم مهابادی به دو سال زندان محکوم شد

آژانس خبری موکریان: یک معلم مهابادی به نام علی پاسبار از سوی دادگاه انقلاب این شهر به تحمل دوسال حبس تعزیری و 4 سال حبس تعلیقی محکوم گردید.

پاسبار که ازسوی دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام اقدام علیه امنیت و همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون به دو سال زندان محکوم شده ، اخیراً توسط نیروهای امنیتی در بوکان بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان مهاباد منتقل شده است.

علی پاسبار در تابستان 84 نیز مدتی را در بازداشت بسر برده و با قرار وثیقه آزاد شده بود.

http://mukriannews.blogfa.com/post-308.as

مرگ مشکوک یک زندانی سياسی

فعالان حقوق بشر در ایران


بنابر اخبار دريافتي از خانواده مرحوم عبدالرضا رجبي گزارش فوت ايشان که در روز گذشته به صورت غيررسمي منتشر گشته بود تائيد ميگردد.

صبح روز جاري خانواده رجبي پس از اطلاع از گزارشات نگران کننده پيرامون فوت آقاي رجبي با زندان اوين تماس گرفته که مسولين زندان ضمن اعلام تبعيد اين زنداني به زندان رجايي شهر خواستار پيگيري خانواده از زندان کرج ميگردند.

سپس خانواده رجبي با زندان مذکور اقدام به برقراري تماس مينمايند که مسئولان با بيان تعطيلي از پاسخ دهي به پيگيري اين خانواده سرباز ميزنند ، سرانجام خانواده نگران رجبي به مقابل درب زندان مراجعه و نهايتاً پس از ساعتها انتظار مسئولان زندان خبر فوت اين زنداني سياسي را به خانواده ابلاغ مي نمايند.

آقاي رجبي در تاريخ 7/8/87 از زندان اوين به رجايي شهر منتقل و در همان شب خبر فوت ايشان اعلام ميگردد ، احتمال اين موضوع که آقاي رجبي در زندان اوين فوت نموده باشند و پس از مرگ بنا به دلايل نامعلومي به زندان رجايي شهر منتقل شده باشند مي رود.

عبدالرضا رجبي از زندانيان وابسته به سازمان مجاهدين خلق بوده است که در ابتداي سال 1380 در طي يک درگيري مسلحانه در منطقه مرزي در حالي که مورد اصابت ترکش نارنجک قرار گرفته بود دستگير ميگردد ، وي ساليان متمادي زندان را با وجود ترکشهاي نارنجک در بدن که هيچگاه مورد رسيدگي پزشکي قرار نگرفت سپري نمود ، نامبرده به شدت نيازمند رسيدگي پزشکي بوده است.

وي پس از محاکمه ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف به حبس ابد محکوم گرديد و در طي ماههاي اخير نيز از بند 350 زندان اوين به اندرگاه 8 زندان که در آن مکان زندانيان بيگانه و معتادان مواد مخدر نگهداري ميشدند تبعيد گرديد بود.

مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران ساير اطلاعات تکميلي و موضع خود در مورد مرگ مشکوک اين زنداني سياسي در اطلاعيه آتي منتشر خواهد نمود.

یک دانشجوی دانشگاه تربیت معلم بازداشت شد

خبرنامه امیرکبیر: امروز صبح (پنجشنبه ۹ آبان) مهران عباس زاده دانشجوی دانشگاه تربیت معلم و دبیر انجمن اسلامی دانشجویان (تاسیس ۱۳۴۹) دانشگاه تربیت معلم و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت در منزل پدریش توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شد.

نیروهای وزارت اطلاعات که حکم تفتیش از منزل و انتقال مهران عباس زاده به زندان اوین را در دست داشتند بعد از تفتیش منزل مهران عباس زاده را با خود می برند و در اعتراض خانواده که به چه علت و کجا می برید گفته اند که برای پیگیری وضعیت فرزندتان به دادگاه انقلاب شعبه معلم مراجعه کنید.

یادآوری می شود که در راستای برخورد با دانشجویان دانشگاه تربیت معلم، مهران عباس زاده در شهریور ماه سال جاری توسط بازپرس حسینی به دادگاه انقلاب شعبه کرج احضار شده بود که به علت احضار شفاهی مراجعه نکرده بود. همچنین در ۲۰ مهر ماه امسال نیز برای دومین بار به کمیته انضباطی احضار شده بود.

طی هفته گذشته نیز انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم (تاسیس ۱۳۴۹) در بیانیه ای تحلیلی ضمن اعتراض به ابطال مجوز انجمن اسلامی این دانشگاه، اقدامات نیروهای امنیتی در راستای ایجاد تشکل های موازی برای حذف تشکل های دانشجویی را فاش ساخته بودند.

۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

هفتاد و دو سال زندان برای هشت فعال کرد

تنها یک هفته‌ با فعالین دانشجویی و مدنی کرد در دادگاهای ایران: هفتاد و دو سال و نیم زندان برای هشت فعال کرد


دانشجویان و فعالین مدنی کرد همچنان با فشار از سوی دستگاه‌ قضایی حکومت ایران روبرو هستند.

احکام دادگاههای جمهوری اسلامی که در مدت کمتر از یک هفته علیه فعالان کرد صادر شده است:

1- ستار پرويزي دانشجوی دانشکده فنی کرمانشاه ، 16 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان کرمان

2- خه‌بات يوسفی دانشجوی دانشگاه کرمانشاه ، 13 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان رشت

3- خليل فاتحی ، 18 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان سمنان

4- هوشيار په‌شابادی ، 10 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان قم

5. جمال رحمانی دانشجوی دانشگاه اصفهان از طرف شعبه اول دادگاه انقلاب شهر سنندج به 6 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان ايذه .

6. راشد عبدالهی دانشجوی دانشگاه اصفهان به 3 سال حبس تعزيری و تبعيد به زندان مسجد سليمان.

7. حسين رحمانی دانشجوی دانشگاه آزاد کرج ،از سوی دادگاه انقلاب شهر سنندج به تحمل 6 سال حبس تعزيری

8. اميررضا اردلان، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شهرضا ،در دادگاه اوليه محکوم به يکسال حبس تعزيري گرديده بود حکم در دادگاه تجديد نظر اصفهان به شش ماه حبس تعزيری و شش ماه حبس تعليقي تقليل يافت

لازم به‌ ذکر است که‌ هم اکنون 13 دانشجوی کرد در زندانهای ایران به‌ سر میبرند که‌ اسامی شان به‌ ذکر ذیل میباشد:

1.آقای حبیب الله‌ لطیفی،حکم اعدام
2. آقای یاسر گولی،وضعیت نامشخص
3.آقای ستار پرويزي ، 16 سال حبس وتبعید
4.خه‌بات یوسفی، 13 سال حبس وتبعید
5. آقای حسین رحمانی،6سال حبس
6.آقای صباح نصری،حکم اولیه‌ 2سال دادگاه‌ تجدید نظر یک سال ونیم
7.آقای هدایت غزالی، حکم اولیه‌ 2سال دادگاه‌ تجدید نظر یک سال ونیم
8.آقای خدر رسول مروت،وضعیت نامشخص
9.آقای جمال رحمانی،6سال حبس و تبعید
10.آقای امیر رضا اردلان،حکم اولیه‌ یکسال دادگاه‌ تجدیج نظر شش ماه‌
11.آقای راشد عبدالهی،3سال حبس وتبعید
12.خانم هانا عبدی،حکم اولیه‌ 5سال دادگاه‌ تجدید نظر یک سال ونیم
13.خانم روناک صفازاده‌،وضعیت نامشخص

**
احمد اندریاری
arezandaryari@gmail.com

جان پنج زندانی اهل حق در زندان اروميه در معرض خطر است

فعالان حقوق بشر در ایران


اخبار دريافتي از زندان اورميه از وضعيت وخيم مهدي قاسم زاده، عبادالله قاسم زاده، سهند علي محمدي، بخشعلي محمدي و يونس آقايان پنج زنداني اهل حق در چهل و چهارمين روز اعتصاب غذايشان حکايت دارد. بنا بر گزارشات امروز چهارشنبه نامبردگان چندين بار دچار تهوع توام با خون گشته اند و هم اکنون در وضعيتي نيمه هوشيار بسر مي برند.

عليرغم اينکه اين افراد به شدت نيازمند معالجه‌ سريع و عاجل در خارج از زندان هستند متاسفانه حتي محروم از دسترسي به هرگونه امکانات پزشکي داخل زندان نيز مي باشند. بر اساس همين گزارش ادامه اين روند و بي توجهي مسئولان زندان اورميه احتمال مرگ اين زندانيان عقيدتي را بسيار کرده است.

پيش تر نيز در فروردين ماه سال جاري آنها ، به دليل «رفتار بسيار بد مسئولين زندان و آزار، اذيت خانواده و نزديکانشان و ناديده گرفتن حقوق قانوني» به مدت 24 روز اعتصاب غذا نموده بودند که با با وعده هاي دادستاني اروميه و مسئولان زندان مبني بر رسيدگي کردن به خواسته هاي آنها، زندانيان اهل حق به اعتصاب غذاي خود پايان دادند ولي با گذشت چندين ماه وعده هاي داده شده تاکنون عملي نشده است .

لازم به ذکر است که زندانيان اهل حق اورميه در زمان درگيري هاي روستاي اوج تپه شهرستان مياندوآب (قوشاچاي) با نيروي انتظامي بدليل مسائل عقيدتي بازداشت شده اند که در دادگاه بدوي تمامي آنها به اعدام محکوم گشته اما در ديوان عالي کشور حکم 3 تن از آنها به 13 سال حبس و تبعيد به شهرستان يزد تقليل يافت اما حکم اعدام مهدي قاسمزاده و يونس آقايان همچنان برقرار است .

اعتصاب غذای دو زندانی کرد در زندان ارومیه

آژانس خبری موکریان: دو زندانی کرد به نام های علی تپه رشی و ابراهیم حسین پور در زندان مرکزی ارومیه ، دست به اعتصاب زدند.

گفته می شود تپه رشی که اهل نقده و حسین پور که اهل پیرانشهر می باشد ، دراعتراض به عدم اعطای مرخصی اعتصاب کرده اند.

اتهام این دو شهروند که بیش از5 سال است در زندان بسر می برند ، درگیری با نیروهای دولتی عنوان شده است.

http://mukriannews.blogfa.com/post-307.aspx

احتمال قتل یک زندانی سیاسی زیر شکنجه های وحشیانه

مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران در روز جاري دو گزارش از مرگ زنداني سياسي به نام عبدالرضا رجبي از زندانيان وابسته به سازمان مجاهدين خلق در زندان رجايي شهر کرج دريافت نموده است.

شاهدين مدعي گرديده اند که جنازه منتسب به ايشان در حدود ساعت 21 شب گذشته به بهداري زندان رجايي شهر کرج منتقل گرديد ، جنازه وي با حدود 45 سال سن با نام عبدالرضا رجبي و اتهام امنيتي روانه سردخانه گرديد. از چگونگي مرگ اين زنداني اطلاعي در دست نيست.

شاهدين مدعي هستند که نامبرده روزگذشته از زندان اوين به رجايي شهر تبعيد گرديده بود و طبق قاعده به بندهاي عمومي منتقل نگشته بود.

آقاي عبدالرضا رجبي در سال 1380 در طي يک درگيري مسلحانه در منطقه مرزي در حالي که مورد اصابت ترکش نارنجک قرار گرفته بود بازداشت گرديد. نامبرده سرانجام از سوي دادگاه انقلاب به اعدام محکوم و در سال 1385 حکم وي با يک درج تخفيف به حبس ابد کاهش يافت.

نامبرده بيشتر ايام محکوميت خود را در زندان ديزل آباد کرمانشاه ، بند 350 زندان اوين سپري نمود و در اواخر نيز به اندرزگاه 8 زندان اوين تبعيد گرديده بود.

تائيد يا تکذيب گزارش فوق به دليل عدم حضور خانواده ايشان در داخل کشور تا کنون مقدور نگرديده است ، در طي گزارشات آتي ، اخبار تکميلي جهت آگاهي مجامع حقوق بشري و افکار عمومي اعلام ميگردد.

۱۳۸۷ آبان ۷, سه‌شنبه

اطلاعیه خانواده های فروهر، مختاری، پوینده

هم میهنان

در آستانه دهمین سالگرد فاجعه قتل های سیاسی آذر هزاروسیصد هفتادوهفت یاد جانباختگان این جنایت ها، داریوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده را به همراه یاد یکایک قربانیان قتل های سیاسی در ایران گرامی می داریم .

ما همچنان بر خواست خود برای افشای تمامی حقایق در مورد این جنایت های ضد بشری و تشکیل دادگاهی صالح برای رسیدگی به این جنایت ها پای می فشاریم .

کشتار دگر اندیشان در ایران که به صورت سازمان یافته و از درون نهاد های حکومتی انجام شده، زخم بازی است بر وجدان عمومی جامعه ایران. هر یک از ما در جایگاه خویش خود را مسؤول دادخواهی این جنایت ها می دانیم .

با امید به استقرار آزادی و عدالت در ایران !

یک زندانی بر اثر شکنجه درآستانه مرگ قرار دارد

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده از بند مخوف و شکنجه گاه 1 زندان گوهردشت ،آقای فرهنگ پور منصوری در اثر شکنجه در آستانه مرگ قرار گرفته و او را شب گذشته به بهداری زندان منتقل کردند.

فرهنگ پورمنصوری شب گذشته در اثر شکنجه های بخشی که یکی از قاتلین خانم زهرا کاظمی و مرجانی در آستانه مرگ قرار گرفت و در اغما فرو رفت. بخشی به برادر او شهرام پور منصوری اطلاع میدهد که بردارش اقدام به خودکشی نموده است و احتمال مرگ او می رودو او را بالای سر بردارش می برد.

شهرام پورمنصوری هنگامی که در محل قرار دادن برادرش حاضر شد شاهد آثار شکنجه بر بدن برادرش بود و همچنین در اغما فرو رفتن او بود . زندانبانان این زندانی را که در اغما فرو رفته بود بصورت کاملا عریان بر روی زمین قرار داده بودند . تقاضاهای برادرش شهرام برای انتقال او به بهداری با مخالفت زندانبانان مواجه می گردد. این مسئله باعث اعتراضات سایر زندانیان می گردد. و پس از چند ساعت زندانبانان به شهرام می گویند که ما امکان انتقال او را نداریم و خودتان باید او را به بهداری زندان منتقل کنید.

علیرغم وضعیت وخیم وخطرناک فرهنگ پور منصوری از انتقال او به بیمارستانهای خارج از زندان که برای برای نجات جان این زندانی ضروری است تا به حال خوداری می کنند.

خانواده فرهنگ پور منصوری از صبح امروز هنگامی که در جریان این خبر قرار گرفتند و اطلاع یافتن که فرزندشان در آستانه مرگ قرار دارد به زندان گوهردشت مراجعه کردند و تا ارسال این خبر به آنها اجازه دیدن و یا اطلاع یافتن از وضعیت فرزندشان خوداری می کنند.

این اولین بار نیست که زندانیان در اثر شکنجه به قتل می رسند و یا در آستانه مرگ قرار می گیرند ولی زندانبانان و قوه قضائیه این موارد را خودکشی اعلام می کند.

لازم به یادآوری این 2 زندانی طی بیانیه ای که صادر کرده بودن در آن اعلام نمودند که در اعتراض به انتقال آنها به شکنجه گاه بند 1 و شکنجه های وحشیانه از روز 25 مهرماه اقدام به اعتصاب غذا می نمایند.

بند1 زندان گوهردشت که سلولهای انفرادی در آن قرار دارد محل شکنجه زندانیان است و تا به حال تعدادی زیادی از زندانیان سیاسی و امنیتی و عادی که نسبت به شرایط غیر انسانی و قرون وسطائی حاکم بر این زندان اعتراض کرده اند به این شکجه گاه منتقل شدند . سلولهای انفرادی این بند توسط زندانبانان به سگ دونی معروف است و چنین شرایطی را دارا است. زندانی سیاسی که از 16 مرداد ماه در این بند زندانی است به نام آقای منصور رادپور می باشد همچنین زندانیان دیگری ماندد شهرام پورمنصوری،خالد حردانی در این بند زندانی هستند

زندانیان به دستور علی حاج کاظم رئیس زندان ومعاون وی علی محمدی به این بند منتقل می شوند و توسط کرمانی رئیس حفاظت، نوید خدیوی معاون حفاظت و اطلاعات زندان معروف به قصاب زندان گوهردشت خادم رئیس بند1 بخشی ،مرجانی ، آخریان و محمود مغنیان تحت شکنجه های وحشیانه قرار می گیرند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،نسبت به خطری که جان این زندانی و سایر زندانیانی که در بند 1 زندانی هستند هشدار میدهد و برای جلوگیری از فاجعه ای دیگر خواستار اقدامات فوری سازمانهای حقوق بشری در این باره است.

7 آبان 1387 برابر با 28 اکتبر 2008

شرایط زندانی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید
1-عفو بین الملل
2- شورای حقوق بشر سازمان ملل
3- کمیسر عالی حقوق بشر
4- دیدبان حقوق بشر

محکومیت کبودوند، محکومیت تمامی فعالان حقوق بشر است

کمیته گزارشگران حقوق بشر

حکم 10 سال حبس محمد صديق كبودوند، روزنامه‌نگار و فعال مدني كرد که پس از گذشت نزديك به يك سال از زمان بازداشت از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب صادرشده بود، در دادگاه تجدید نظر استان تهران مورد تأیید قرار گرفت. کبودوند مؤسس و رئيس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان بوده که طی سالهای گذشته جهت اعتراض به روند نقض حقوق بشر در کردستان، تلاشهای قابل توجهی انجام داده است.

وي پس از توقيف نشريه پيام مردم كردستان، 10 تيرماه 86 در محل كار خود دستگير و پرونده‌اي عليه او در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران تشكيل شد. اتهامات وی " اتهام اقدام عليه امنيت ملي از طريق تأسيس تشكل غيرقانوني "، تشویش اذهان عمومی" و ‏‏تبليغ گسترده عليه نظام از طريق مصاحبه هاي مطبوعاتي و انتشار اخبار مربوط به نقض حقوق بشر و نيز "مخالفت با اصول اسلام" از طریق انتشار بیانیه‌ای در رد سنگسار عنوان شده است.

کبودوند پس از دستگیری، به مدت 5 ماه در بندهای 240 و 209 زندان اوین به سر برد و در این مدت جهت انحلال سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به شدت تحت فشار قرار گرفت.

به گفته ی وکلای مدافع او، اتهامات وارد شده به کبودند تنها بر مبنای شنود مکالمات تلفنی انجام گرفته است، این درحالی است که مطابق قانون، مکالمات تلفنی نمی تواند مبنای صدور حکم علیه متهم قرار گیرد.

این فعال حقوق بشر پس از بازداشت طولانی مدت در بازداشتگاه امنیتی زندان اوین، به اندرزگاه 8 این زندان که محل نگهداری مجرمین با جرایم مواد مخدر است انتقال یافت. درحالی که مطابق با آیین نامه سازمان زندان ها، تفکیک جرایم زندانیان به عنوان یک اصل اساسی می بایست مورد توجه مسئولان زندان واقع شود.

محاکمه محمد صديق کبودوند شنبه 5 خرداد ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران آغاز و جلسه دادگاه با تصمیم قاضی و "با استناد به تبصره يك ماده 188 قانون آيين نامه دادرسي" غیرعلنی برگزار شد. در صورتي كه طبق قانون تنها رسيدگي به جرايم منافي عفت مي تواند به تشخيص دادگاه غيرعلني اعلام شود.

این فعال حقوق بشر در مدت بیش از یکسال بازداشت خود در زندان، تاکنون تنها یکبار موفق به دیدار حضوری با خانواده خود شده است و در حال حاضر به دلایلی نامعلوم ممنوع الملاقات شده و نسبت به وضعیت سلامتی او نگرانی جدی وجود دارد.

آنچه در مورد پرونده محمدصدیق کبودوند قابل توجه است، صدور حکمی سنگین و بی سابقه برای یک فرد، تنها به سبب فعالیت های حقوق بشری است. در حالی که حکومت ایران با پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین آن، این حقوق را به رسمیت شناخته و لذا فعالیت در جهت دفاع از آن امری قانونی تلقی می شود.

کمیته گزارشگران حقوق بشر، محکومیت محمدصدیق کبودند را، محکومیت تمامی فعالان حقوق بشر در ایران می داند و ضمن اعتراض به عملکرد دادگاه انقلاب در صدور احکام سنگین علیه فعالان مدنی، توجه جدی نهادهای حقوق بشری را نسبت به افزایش فشارها بر فعالان حقوق بشر در ایران، جلب می کند.

بی شک عدم توجه و واکنش قاطع نسبت به محکومیت سنگین کبودوند، موجب ادامه روند برخورد با فعالان حقوق بشر در آینده خواهد شد.

دستگیری تعدادی از بازاریان تهران و انتقال آنها به بند 209

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران


بنابه گزارشات رسیده از بند 209 زندان اوین،تعداد زیادی از بازاریانی تهران و احتمالا بازاریان شهرستان که در اعتصابات و اعتراضات اخیر شرکت داشتند در سلولهای انفرادی زندانی هستند .

اعتراضات و اعتصابات اخیر بازاریان تهران و شهرستانها که بخاطر مالیاتهاشروع شده بود ، و باعث گردید که چندین روز بازار به حالت تعطیلی در آیید.این اعتصابات و اعتراضات نهایتا با پیروزی بازاریان خاتمه یافت و رژیم در مقابل خواسته های بازاریان وادار به عقب نشینی گردید.

ولی پس از خاتمه یافتن اعتصابات و اعتراضات وزارت اطلاعات اقدام به دستگیری بازاریان نموده و در حال حاضر تعداد زیادی از آنها در سلولها انفرادی و عمومی بند 209 زندان اوین زندانی هستند. در بندهای عمومی چندین برابر ظرفیت سلولها زندانی جا داده شده، و حتی امکانات پوششی سایر زندانیان بند 209 را به نصف تقلیل داده اند.از طرفی دیگر امکانات سرمائی بر روی زندانیان قطع گردیده.

آنها تحت بازجوئیهای طولانی در طی ساعات شب قرار دارند و همچنین تحت شکنجه های جسمی و روحی می باشند.

بازجویان وزارت اطلاعات خانواده های بازاریان را تحت فشارهای خود قرار داده اند که در صورت انتشار خبر دستگیری عزیزانشان آنها را هم دستگیر خواهند کرد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری بازاریان معترض را محکوم می کند و خواستار آزادی فوری آنها است و از سازمانهای حقوق بشری خواهان دخالت برای آزادی بازاریان زندانی است.


7 آبان 1387 برابر با 28 اکتبر 2008

شرایط زندانیان فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید
1-عفو بین الملل
2- شورای حقوق بشر سازمان ملل
3- کمیسر عالی حقوق بشر
4- دیدبان حقوق بشر
5. سازمان جهانی علیه شکنجه

صدور حکم زندان علیه یکی از شرکت کنندگان خاوران

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران

صدور احکام سنگین و غیر انسانی زندان علیه یکی از شرکت کنندگان خاوران

بنابه گزارشات رسیده از بند 209 زندان اوین،خانم حمیده نبوی روز دوشنبه 6 آبان ماه به دادگاه انقلاب شهر ری برده شد و حکم سنگین و غیر انسانی 1 سال زندان به او اعلام گردید. ایشان به اتهام قصد شرکت در مراسم بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 محکوم شده است.

خانم نبوی 16 مهرماه توسط مامورین وزارت اطلاعات در یکی از خیابانهای تهران همراه با دختر 5 سالۀ خود با شیوه ای وحشیانه و غیر انسانی دستگیر کردند . او را از فرزندش جدا نمودند و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل کردند. بازجویان وزارت اطلاعات هنگام بازجوئی او را تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار دادند.

او در طی مدت بازداشت چندین بار به شعبۀ 11 بازپرسی دادگاه انقلاب شهر ری برده شد آنجا او را تحت فشار قرار دادن که اتهامات نسبت داده شده بازجویان وزارت اطلاعات را بپذیرد.

خانم نبوی روز چهارشنبه اول آبان ماه به دادگاه انقلاب شهر ری منتقل شدند و به اتهام اینکه قصد شرکت در مراسم بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 که از برگزاری آن جلوگیری شده بود مورد محاکمه قرار دادند. در حالی که 2 هفته از دستگیری او نمی گذشت ، بدون داشتن وکیل و حق دفاع از خود و ممانعت از شرکت خانواده او در دادگاه به بهانۀ محرمانه بودن دادگاه که یادآور دادگاههای صحرایی نظامی است برگزار شد.

خانم نبوی روز دوشنبه 6 آبان ماه برای ابلاغ حکم بار دیگر به دادگاه انقلاب شهر ری برده شدند و به او اعلام گردید که به دلیل اینکه قصد شرکت در مراسم خاوران را داشته به یکسال زندان محکوم می شود.

بازجویان وزارت اطلاعات از زمان دستگیری تا به حال به خانم نبوی اجازه تماس با دختر 5 ساله اش را نداده اند و از این طریق قصد فشار عاطفی بر وی و فرزندش را دارند. از طرفی دیگر رویا دختر 5 ساله خانم نبوی بخاطر رفتارهای و حشیانه مامورین وزارت اطلاعات هنگام دستگیری آنها در شوک بسر می برد او به ندرت صحبت می کند ،گوشه گیر و دائم بی قراری میکند و سراغ مادرش را می گیرد و کمتر تمایل به خوردن غذا را دارد.

آقای ظهور نبوی مقاله نویس سرزمین آریائی که به دلیل نوشتن سلسله قالاتی در این مجله دستگیر و به 5 سال زندان محکوم شدند او در حال حاضر در بند 350 زندان اوین زندانی است. او برادر خانم نبوی می باشد.

لازم به یادآوری است که در حال حاضر آقای علی صارمی بلاتکلیف ،محمد علی منصوری 17 سال زندان و تبعید،میثاق یزدان نژاد بلاتکلیف و محسن نادری بخاطر شرکت در مراسم قتل عام 67 از سال گذشته در زندان بسر می برند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری ،انتقال به بند 209 و مورد بازجوئی و شکنجه قرار دادن، قطع ارتباط با فرزند خردسال اش و محاکمه و صدور حکم سنگین علیه خانم نبوی را محکوم می کند و از تمامی سازمانهای حقوق بشری و سازمانهای مدافع حقوق زنان خواستار اقدامات عملی برای آزادی فوری و بی قید و شرط او است.

7 آبان 1387 برابر با 28 اکتبر 2008

شرایط زندانی فوق به سازمانهای زیر گزارش شد
1-عفو بین الملل
2- شورای حقوق بشر سازمان ملل
3- کمیسر عالی حقوق بشر
4- دیدبان حقوق بشر
5. سازمان جهانی علیه شکنجه

۱۳۸۷ آبان ۶, دوشنبه

استمداد خانواده دكتر زهرا بني يعقوب از مردم ايران: آيا فرياد رسي در اين كشور هست؟

در این پرینت نه تنها خبری از مکالمه ساعت هشت و نیم شب زهرا با برادرش نیست ، بلکه ساعت تماس ها هم به هم ریخته و نامرتب است .از نظر ما این دستکاری در اسنادی است که می توانست به حقیقت ماجرا کمک کند .
عصرایران - با گذشت حدود یک سال از مرگ مشکوک دکتر زهرا بنی یعقوب ، خانواده وی با انتشار نامه ای خطاب به مردم ایران از بی نتیجه بودن این پرونده و عدم مجازات متهمان آن انتقاد کردند .
متن این نامه كه از سوي خانواده زهرا بني يعقوب در اختيار كانون زنان ايراني گذاشته شده است - بدون پیشداوری درباره محتوای آن - به شرح زیر است:

به نام خدا

مردم آگاه ايران ،بويژه فعالان حقوق بشر

بيش از يكسال از مرگ مشكوك فرزند دلبندمان دكتر زهرا بني يعقوب در بازداشتگاه امر به معروف و نهي از منكر همدان مي گذرد.
در اين مدت تلاش فراواني از سوي ما ، وكلاي مدافع پرونده ، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و روزنامه نگاران مستقل براي كشف حقيقت صورت گرفته اما متاسفانه تاكنون پرونده به نقطه روشني نرسيده است و متهمان همچنان آزاد هستند و مجازاتي براي آنها در نظر گرفته نشده است.
هيچ كس پاسخ مشخصي به ما نمي دهد.به همين دليل با مروري بر پرونده دخترمان از شما ياري مي خواهيم و جمله تامل برانگيز يك هزار دانشجوي پزشكي را كه چند روز قبل با ارسال توماري براي رييس قوه قضائيه نسبت به چگونگي روند رسيدگي به اين پرونده اعتراض كردند ، ياد آوري مي كنيم :"اين اتفاق مي توانست و مي تواند براي هركدام از فرزندان ايران زمين روي دهد."

فرزند ما ، دکتر زهرا بنی یعقوب دانش آموخته دبيرستان تيزهوشان ،نفر 23 آزمون سراسري دانشگاهها و فارغ التحصيل دانشگاه علوم پزشكي تهران از حدود هشت ماه قبل از مرگش ، در مناطق محرم همدان و کردستان در حال طبابت بود . او به خاطر پدرش که زندانی سیاسی رژیم شاه بود ، از طرح خدمت اجباری پزشکان معافیت داشت و حضورش در این مناطق محروم کاملا داوطلبانه بود .

زهرا ي 27 ساله ما ،روز جمعه 20 مهرماه 86 ساعت 10 صبح در پارکی در شهر همدان به همراه نامزدش توسط ماموران ستاد امر به معروف دستگیر شد . مسوولان اين ستاد بیش از 24 ساعت ما را در جریان بازداشت دخترمان قرار ندادند . چرا که بازداشت او را از اختیارات قانونی خود می دانستند .

ساعت 11 صبح روز شنبه سرهنگ "..." با لحنی توهین آمیز با ما تماس گرفت و ضمن بیان اجمالی ماجرای بازداشت ، به پدر زهرا گفت که فردا به همدان بیايید . پدر می پرسد:" چرا فردا ؟ من می توانم امشب خود را به همدان برسانم ". او با اصرار زیاد از سرهنگ "..." می خواهد که با دخترش صحبت کند که اجازه نمی دهد .

به گفته قاضی ، روز دوم بازداشت ، زهرا که از تماس ستاد با خانواده اش بی خبر است ، دائم خواهش می کند که اجازه دهند یک تلفن کوتاه به خانواده اش بزند تا برای آزادی اش به همدان بیایند . ( از صحبت های قاضی در روز دوم )

سرانجام حدود ساعت پنج بعد از ظهر و با دستور قاضی اجازه صادر مي شود که زهرا با ما تماس بگیرد . پدر و مادر در راه هستند و نمی تواند با آنها تماس بگیرد . به برادرش ، رحیم ، تلفن می زند و با توجه به اشکال در خط موبایل در منطقه ای که برادر حضور داشت ، تماس تلفنی به بیش ازچند کلمه نمی رسد . پس با محل کار خود تماس می گیرد و تقاضای دو روز مرخصی می کند تا بیمارانش با درهای بسته درمانگاه مواجه نشوند .

تلاش برادر برای تماس دوباره نهایتا به این ختم می شود که برای صحبت با خواهرش باید تا ساعت 9 شب صبر کند .

ساعت حدود هشت و نیم شب بود . موبایل برادر زنگ می خورد که پیش شماره همدان را می بیند . این بار تماس چند دقیقه طول می کشد . برادر در گفت و گو با زهرا احساس می کند وضعیت روحی زهرا در شرایط خوبی است . او در جواب این سوال برادر که می پرسد تو را اذیت نکرده اند ، می شنود" نه" و بلافاصله می گوید:" کسی بالای سرم ایستاده است ."

برادر به زهرا اطمینان می دهد که پدر با پول نقد و سند در راه همدان است و حدود یک ساعت دیگر به آنجا می رسد . تماس تلفنی با "خداحافظ آبجی جان" و خداحافظ داداش" به پایان می رسد .

بعد از این تماس دقیقا چه اتفاقی افتاده ، معلوم نیست . و غیر از اعضای ستاد امر به معروف ،فقط خدا می داند . پدر و مادر زهرا ساعت 10 شب به همدان می رسند . در جلوی بازداشتگاه با عجیب ترین توهین ها مواجه می شوند . یکی از اعضای ستاد به پدر زهرا می گوید از نظرما دختر تو صلاحیت پزشک بودن در این مملکت را ندارد . این فرد یک هفته پس از خاکسپاری زهرای عزیزمان ، با خانواده عزادار ما تماس گرفت و با انواع تهدیدها از ما خواست که پرونده را پیگیری نکنیم . ( اسم این فرد حتی در بین متهمین وجود ندارد . ما از او به این دلیل نیز که خانواده ما را تهدید کرده ، شکایت کرد ه ایم اما دریغ از یک احضار و بازجویی کوچک که در باره اش صورت گرفته باشد . )

پدر زهرا هنوز از ياد نبرده است كه سرهنگ" ..." چند ساعت پس از وقوع اين فاجعه با خنده با او روبرو شد و گفت :"براي پيگيري وضع دخرت به آگاهي برو ،نه !برو دادسرا ،نه !بهتر است بروي پزشك قانوني."رييس ستادامر به معروف به خاطر مرگ تلخي كه در حوزه تحت نظارتش اتفاق افتاده بود ،كمترين نگراني ،اضطراب و يا ناراحتي نداشت.

اورژانس منطقه ، پس از معاینه جسد زهرا در ساعت نه و نیم شب ، عنوان می کند که او قبل از ساعت هشت شب فوت کرده است . ما بارها و در جریان بازپرسی به این گزارش دروغ اعتراض کردیم . اگر او ساعت هشت شب فوت کرده چگونه می توانسته در ساعت هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده باشد . آنها از ما پرسیدند که چه مدرکی برای اثبات این ادعای خود دارید ؟ ما در پاسخ گفته ایم غیر از شش نفری که در كنار برادر زهراشاهد مکالمه بودند ، می توانيد پرینت مکالمه های تلفن همراه برادرش را بگیرید تا معلوم شود کی و از کجا با او تماس گرفته شده است . اما چهار ماه طول کشید تا این پرینت را دراختیار ما بگذارند . ( چرا چهار ماه ؟ کسی به این سوال ما نيزجواب نداده است .) در این پرینت نه تنها خبری از مکالمه ساعت هشت و نیم شب زهرا با برادرش نیست ، بلکه ساعت تماس ها هم به هم ریخته و نامرتب است . به عنوان مثال تماس ساعت 5 بعد از ظهر پس از تماس ساعت 6 ثبت شده است . از نظر ما این دستکاری در اسنادی است که می توانست به حقیقت ماجرا کمک کند .

پس از انتقال جسد زهرا به پزشکی قانونی ، آنها ساعت مرگ را 9 صبح روز شنبه اعلام می کنند . در حالیکه ساعت 5 بعد از ظهر و هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده و حدود ساعت 5 بعد از ظهر همان روز هم یک قاضی او را دیده و با او صحبت کرده است .

بر اساس گزارش پزشک قانونی دو کبودی روی پاهای زهرا مشاهده شده است . کبودی روی ساق پای چپ و کبودی روی ران پای راست . اما به علل احتمالی این کبودی ها اشاره ای نشده است . آنها ادعا می کنند زهرا خودش را در اتاقی که زندانی بوده با پارچه های تبلیغاتی حلق آویز کرده است . اما توجه نمی کنند آیا کسی می تواند در فاصله یک و نیم متری اتاق رئیس بازداشتگاه در حالی که در اتاق بسته است ، خود را از چارچوب همان در بسته حلق اویز کند و هیچ صدایی هم از او شنیده نشود ؟
به نظر ما دست اندر کاران پرونده به تناقض های دیگری هم که در این پرونده وجود دارد ، توجه نمی کنند . عجیب تر آنکه پزشکي قانونی به خونی که از بینی و گوش زهرا بیرون آمده ، هم توجهی نكردند و در هیچ کدام از گزارش هایشان به آن اشاره نکرده اند .

دو -سه روز پس از مرگ دلخراش فرزندمان ،يكي از معاونان... با پدر زهرا ديدار كرد و به او گفت :"ديروز در شوراي تامين استان حرف از شما بود كه جزو زندانيان سياسي زمان شاه هستيد و زحمت هاي زيادي براي پيروزي انقلاب كشيده ايد .ما مشكلات زيادي داريم. دانشجويان پزشكي به خاطر اين حادثه هم اكنون در اعتصاب هستند .راديوهاي خارجي در اين باره در حال سمپاشي هستند ،انتخابات مجلس هم نزديك است .خواهش ما از شما اين است كه حتي به اقوام خودتان هم نگوييد كه فرزندتان در ستاد امر به معروف فوت كرده است.مثلا بگوييد تصادف كرده و يا دچار ايست قلبي شده است. "

اين فقط نمونه اي كوچك از برخورد يكي از مسوولاني است كه به جاي دادخواهي از خون به نا حق ريخته شده زهرا ما را توصيه به دروغ گفتن در باره مرگ دخترمان كرده است.از اين مسوولين مي پرسيم كه آيا هرگز در باره برخورد امام علي (ع) با مديران خلافكار خود چيزي نخوانده و يا نشنيده اند ؟ آيا از ياد برده اند كه امام علي به خاطر ظلمي كه بر زن يهودي توسط كارگزارانش رفته بود ،خون گريست؟

در زمانی که پیکر پاک فرزند عزیزمان را دفن می کردیم ، از بینی و گوش او خون جاری بود که هم ما و هم حاضران را منقلب کرد . ما با چند پزشک متخصص تماس گرفتیم که همگی گفته اند کسی که حلق آویز شده باشد به هیچ وجه گوش و بینی اش خون ریزی نمی کند و این از نشانه های ضربه مغزی است .

بنابراین خانواده تقاضای نبش قبر را برای بررسی احتمالی ضربه مغزی داد که جواب نامه پنج ماه بعد آمد . البته ما با توجه به وضعیت روحی و جسمی مادر زهرا از این کار منصرف شدیم . به ویژه که پزشکان متخصص گفته بودند پس از پنج ماه آثار جرم تا حد زیادی ازمیان می رود و شناسایی را مشکل می کند .

ما با توجه به تناقضات متعددی که در پرونده بود و همچنین احتمال حمایت از متهمین ، این موارد را به رئیس قوه قضائیه اطلاع دادیم و درخواست کردیم پرونده به تهران منتقل شود . در نهایت در اسفند 86 موفق شدیم ، موافقت اقای شاهرودی و دیوانعالي کشور را برای این کار بگیریم .

ده روزبعد برای پیگیری سرنوشت پرونده دخترمان به تهران ، بارها و بارها به دادسراهای مختلف مراجعه کردیم . آنها هر بار حرفی می زدند ، چند بار هم گفتند که پرونده در تهران است . اما نمی توانیم بگوئیم در کدام شعبه و کدام دادگاه در حال بررسی است .

قاضي ... نيز يكبار در صحبت با پدر زهرا به او گفت كه اگر وكلاي مدافع پرونده (خانم شيرين عبادي و آقاي عبدالفتاح سلطاني) را عوض كنيد.ما براي به نتيجه رسيدن پرونده با شما همكاري خواهيم كرد.او به پدر زهرا گفت :"من براي شما خيلي زحمت كشيده ام و در اين پرونده ده مورد تخلف از اعضاي ستاد امر به معروف گرفته ام."

او چند ماه بعد از پدر زهرا خواست:" به اتفاق وكلا به همدان بياييد و بنشينيد با متهمان گفت و گو و موضوع را حل و فصل كنيد."

قاضي ... آنچنان در باره حل و فصل پرونده با ما سخن مي گفت كه انگار در باره يك دعواي كوچك و شخصي -خانوادگي حرف مي زند.

سرانجام در تیرماه 87 ، یعنی چهار ماه بعد از این که قرار بود پرونده در تهران بررسی شود ، دادگاه همدان بدون توجه به رای دیوان عالی کشور ، تمامی متهمین را با نوشتن این جمله " که اصولا جرمی اتفاق نیافتاده که بتوان در باره آن رای صادر کرد " ، از همه اتهامات مبرا کرد .
باز پرس پرونده در شرایطی این حکم را صادر کرده بود که در خلاصه پرونده ای که به امضای خودشان رسیده ، هشت مورد تخلف از جمله دستکاری در پرونده برای افزایش مدت بازداشت و... به چشم می خورد و این تخلف نیز مورد اعتراض قاضی کشیک قرار گرفته بود .

با اعتراض ما و با توجه به رای دیوان عالی کشور ، سرانجام پرونده به تهران منتقل شد . پرونده فعلا در تهران است و ما به عنوان خانواده زهرا همچنان به دنبال بررسی دقيق صحنه هستيم که ایا اصولا امکان این اتفاق به آن شکل که عنوان شده وجود دارد یا نه؟

اما هيچ كدام از مسوولان و دست اندركاران پرونده پاسخ مشخصي به ما نمي دهند.آيا در اين كشور فريادرسي براي پيگيري و شناسايي دلايل و مقصران مرگ مظلومانه فرزند ما كه مي توانست براي خود ،خانواده و جامعه اش مفيد وجود ندارد؟ آيا فرياد رسي در اين كشور هست كه داد فرزندمان را بستاند؟

خانواده داغدار دكتر زهرا بني يعقوب