۱۳۸۷ تیر ۱۱, سه‌شنبه

اعتراض فعالان جنبش زنان به حکم هانا عبدی

سایت تغيير براي برابري

اعتراض بیش از 900 نفر از فعالان جنبش زنان و مدافعان حقوق برابر به حکم هانا عبدی:

حکم هانا عبدی غیر منصفانه است و با معیارهای قانونی و قضایی منطبق نیست


هانا عبدی، دختر جوان 21 ساله ایرانی کرد، پس از تحمل 9 ماه زندان، با اتهام اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی، حکم پنج سال زندان در تبعید دریافت کرده است. او محکوم شده است که پنج سال زندان را در شهری دور از خانواده اش و در زندانی که طبقه بندی بر اساس نوع جرم ندارد بگذراند. از سوی دیگر روناک صفازاده نیز در معرض چنین احکام سنگینی قرار دارد.

ما، جمعی از فعالان جنبش زنان ایران و مدافعان حقوق برابر، این حکم را با معیارهای قانونی و قضایی منطبق نمی دانیم، زیرا:

1 - به هانا عبدی در طول تحقیقات مقدماتی اجازه حضور وکیل داده نشده و فقط پس از پایان تحقیقات و صدور کیفر خواست، وکیل هانا آن هم در حضور ماموران موفق به ملاقات و صحبت با او شده است.

2 - برخلاف "اعلام" علنی بودن دادگاه، حتا با حضور بستگان هانا در دادگاه وی موافقت نشده است.

3 - در نظر گرفتن اشد مجازات و حکم تبعید به مکانی دور از دسترس خانواده و در شهری دورافتاده و مرزی و در میان محکومان عادی و نیز قاچاقچیان مواد مخدر، به راستی برای دختری به سن و سال هانا عبدی، غیرمنصفانه است و سلامتی او را در معرض تهدید جدی قرار می دهد.

4 - در حکم به اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی اشاره شده، اما در صدور حکم مواد قانونی که در ارتباط با جرم محاربه هستند مورد استناد واقع شده اند. روشن نیست که چگونه در روند دادرسی و صدور این حکم، عملی مشخص مشمول دو عنوان مجرمانه قرار گرفته است.

از این رو ما امضاء کنندگان این بیانیه، حکم 5 سال حبس تعزیری را برای هانا عبدی غیرمنصفانه و با معیارهای قانونی و قضایی منطبق نمی دانیم و انتظار داریم که این حکم هرچه سریعتر نقض و پرونده هانا عبدی و روناک صفازاده طی روندی کاملا قانونی، از ابتدا مورد بازنگری جدی قرار گیرد و طی این مدت این دو بتوانند از زندان آزاد شوند.

از سوی دیگر از همه نهادهای مدافع حقوق بشر و فعالان اجتماعی و نیز هموطنان شریف ایرانی انتظار داریم که نسبت به سرنوشت این دختر جوان هم وطن مان بی تفاوت نبوده و برای نقض حکمی که امنیت، سلامت و آینده این دختر جوان را در معرض تهدید جدی قرار داده، همه همت و تلاش خود را به کار گیرند.


آخرين وضعيت محبوبه كرمی در بازداشت

سايت مدرسه فمينيستي

روز گذشته محبوبه كرمي در تماس تلفني كوتاهي كه با خانواده خود داشته گفته است: در جريان بازجويي به او گفته اند كه براي آزداي بايد وثيقه بگذاري. اما هيچ مبلغي براي وثيقه تعيين نكرده اند.

نزديك به بيست روز از بازداشت غيرقانوني وبي دليل محبوبه كرمي فعال كمپين يك ميليون امضا مي گذرد و در اين مدت هيچ گونه ملاقاتي با خانواده خود نداشته است. و فقط توانسته است چند تماس تلفني كوتاه داشته باشد.

مادر محبوبه كرمي در اين مدت تحت عمل جراحي سختي قرار گرفته است كه نياز به پرستاري و استراحت مطلق دارد اما به دليل زنداني بودن تنها دختر خانواده و بيماري پدر؛ مجبور شده است زودتر از موعد از بيمارستان مرخص شود تا به بتواند از همسر پير و بيمار خو مراقبت كند.

براي آگاهي از روند پرونده محبوبه كرمي در بازداشت؛ مصاحبه اي با آقاي پوربابايي وكيل او داشته ايم.

وكيل محبوبه كرمي اظهار داشت كه روز گذشته براي پيگيري پروند محبوبه به معاونت امنيت دادگاه انقلاب مراجعه كرده است و مقامات قضايي ابراز اميدواري كرده اند كه در هفته آينده شرايط براي آزادي محبوبه مهيا خواهد شد.

وي در خصوص عدم تعيين ميزان وثيقه براي موكلش گفت: مقام قضايي طبق قانون موظف است اتهام؛ نوع اتهام؛ دليل بازداشت و محل نگهداري متهم را اعلام كند و طبق ماده 134 قانون آيين دادرسي كيفري قرار تامين بايد با نوع مجازات؛ نوع اتهام؛ دلايل اتهام؛ ميزان مجازات و ضعيت خاص متهم متناسب باشد. البته هنوز هيچ مبلغي براي وثيقه موكل من اعلام نشده است و تا قبل از تعيين قرار تامين عملا هيچ اقدامي از سوي ما نمي تواند صورت بگيرد.

پوربابايي در خصوص ديدار با موكل خود گفت: بنده نتواستم با ایشان ملاقات کنم و نتوانستم پرونده ایشان را بخوانم. من هنوز نمی دانم اتهام ایشان چیست. اساسا تا زمانی که پرونده در دادگاه ثبت نشود و شماره پرونده ای را نداشته باشیم هیچ اقدام حقوقی از طرف وکیل انجام نخواهد گرفت.

در خصوص تفهيم اتهام و نوع اتهامي كه به محبوبه كرمي نسبت داده شده است گفت: دادگستری موظف است که ظرف بیست و چهار ساعت نسبت به تفهيم اتهام شخص بازداشتي اقدام كند و بعد از بیست و چهار ساعت از تفهیم اتهام موظف است که قرار تامي صادر کند. موكل من قانونن بايد تفهيم اتهام شده باشد اما ما از نوع اتهام او اطلاعي نداريم. آقاي پوربابايي اشاره كرد كه طبق هماهنگي هاي انجام شده با معاونت امنيت دادگاه انقلاب قرار است فردا سه شنبه 11 تير ماه مقداري لوازم شخصي؛ پول و كارت تلفن به دست محبوبه برسد.

ايشان تاكيد كرد كه پدر محبوبه كرمي سالخورده و در بستر بيماري به سر مي برد و مادر ايشان تحت عمل سخت جراحي قرار گرفته است و تنها كسي كه مي تواند از اين دو حضانت كند دخترشان محبوبه است. مادر محبوبه قاعدتا بايد بعد از عمل جراحي سخت خود مدتي در بيمارستان تحت نظر پزشك مي ماند اما به دليل بيماري همسر خود مجبور شد زودتر از موعد از بيمارستان مرخص شود و سلامت ايشان در خطر است.

از مقامات قضايي مي خواهم به اين امر توجه خاص داشته باشند و شرايط آزادي موكل بنده را فراهم كنند و چناچه جرمي هم رخ داده باشد در شرايط مساعد تري به پرونده رسيدگي شود. هر چند طبق گفته خانواده محبوبه؛ وي تنها براي انجام كارهاي شخصي خود رهگذر خيابان ولي عصر بوده است و هيچ جرمي مرتكب نشده است. بنابراين خواستار آزادي سريع و بي قيد و شرط موكل خود هستم.

لازم به يادآوري است كه از مجموع دويست نفر بازداشت شده در جريان درگيري هاي پارك ملت كه بسياري از اين بازداشتي ها رهگذران عادي خيابان بودند تنها ده نفر در بازداشت به سر مي برند و بقيه آزاد شدند.

مقاله نویس مجله 'سرزمین آریايی' در زندان اوین

بنابه گزارشات رسیده از بند 350 اوین ،آقای سید ظهور نبوی چاشمی 48 ساله متاهل دارای یک فرزند که در تاریخ 10 فروردین 1387 دستگیر شده بود به این بند منتقل شده است.او به دلیل نوشتن مقاله در مجله سرزمین آریایی به 4 سال زندان محکوم شده و هم اکنون در شرایط غیر انسانی در زندان اوین نگهداری می شود.

آقای نبوی یکی از مقاله نویسان مجله سرزمین آریایی بود. این مجله در سراسرایران انتشار می یافت و از وزارت ارشاد مجوز رسمی داشت. دفتر مرکزی این مجله در تهران بود. مجله سرزمین آریایی پس از 3 شماره انتشار ،شماره 4 آن در سال 1384 توقیف گردید آقای نبوی همراه با تعدادی از همکارانش در تاریخ 5 اسفند 1384 دستگیر و به بند 209 اوین منتقل شدند و به مدت 14 روز تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشتند و به خاطر وخیم شدن وضعیت جسمی اش بازجویان وزارت اطلاعات ناچار شدن با وثیقه او را آزاد کنند.

یکی از بازجویان او فردی با نام مستعارعلوی بود ، این فرد در شکنجۀ او مستقیما نقش داشت آقای نبوی پس از مدتی که از بند 209 آزاد شدند به دادگاه شهر ری فرآخوانده شدند و در یک محاکمه کوتاه بدون داشتن وکیل و حق دفاع از خود محکوم به 5 سال زندان شدند.اتهامی که این دادگاه به او نسبت داده بود نوشتن مقاله ای در مجله سرزمین آریایی و این مقاله را به عنوان تبلیغ علیه نظام معرفی کرده بود.

در دی ماه 1386 در شعبه 36 دادگاه تجدید نظر استان تهران توسط فردی بنام احمد زرگر رئیس این شعبه مورد محاکمه قرار گرفت و به 4 سال زندان محکوم گردید. در تاریخ 10 فروردین ماه آقای نبوی دستگیر و به بند 350 اوین انتقال یافت.

تهدیدات و فشارهای مامورین وزارت اطلاعات علیه این خانواده ادامه دارد ، از زمان دستگیری آقای نبوی تا به حال 2 بارهمسر ایشان را به اداره اطلاعات سمنان فرآخوانده اند و مستمرا ایشان را از طریق تماسهای تلفنی مورد تهدید قرار می دهند.

بازجوی وزارت اطلاعات در سمنان هنگامی که خانم نبوی را به اداره اطلاعات فرآخوانده بود با تهدید خطاب به ایشان گفت: كه اگر شما براي پرونده همسرتان با گروه هاي حقوق بشري خارج كشور تماس برقرار كنيد جزاي سختي در انتظار شماست. این تهدیدات پس از تماس سازمان گزارشگران بدون مرز مستقر در فرانسه با خانم نبوی آغاز شده است.

از طرفی دیگر در هفته های اخیر برای تحت فشار قرار دادن خانواده ها ی زندانیان سیاسی ، هنگامی که خانم نبوی جهت ملاقات با همسرشان به زندان اوین مراجعه می کند با بازرسیهای غیر معول و تحقیر آمیزی مواجه است و وقتی نسبت به این اعمال غیر انسانی آنها اعتراض می کنند با این جواب مواجه هستند که اگر ناراحت هستید برای ملاقات نیایید. خانم نبوی نسبت به حکم سنگین و غیر انسانی که علیه همسرشان به اجرا در آمده اعتراض نموده اند ولی علیرغم گذشت چندین ماه هنوز جوابی به آنها داده نشده است.

فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، صدور احکام سنگین علیه این مقاله نویس ،تهدیدات بازجویان وزارت اطلاعات علیه خانواده وی و برخوردهای تحقیر آمیز هنگام ملاقات را محکوم می کند و از سازمانهای مدافع حقوق خبرنگاران در جهان خواهان پایان دادن به سکوت خود در قبال نقض حقوق این مقاله نویس و اقدامات عملی برای پایان دادن به ادامه بازداشت اوست.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران
11 تیر 1387 برابر با 1 جولای 2008

شرایط مقاله نویس فوق به سازمانهای زیر گزارش شد
1-گزارشگران بدون مرز
2-عفو بین الملل
4- شورای حقوق بشر سازمان ملل
5- کمیسر عالی حقوق بشر
6- دیدبان حقوق بشر

بازداشت یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد

خبرنامه امیرکبیر: در پی بازداشت توحید دولت شناس و فرزاد حسن زاده دو فعال دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد، محمد زراعتی یکی دیگر از فعالان دانشجویی شهر مشهد دستگیر شد.

وی که به قصد شرکت در تجمع امروز دانشگاه فردوسی، جهت آزادی فرزاد حسن زاده و توحید دولت شناس، از منزل خارج شد در مسیر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

زراعتی حدود نیم ساعت پیش از برگزاری تجمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد با یکی از دوستان خود تماس گرفته و اظهار داشته که افرادی ناشناس وی را تعقیب میکنند. روز شنبه نیز بازجوی وی در اداره اطلاعات مشهد که در جریان دستگیری سال گذشته از وی بازجویی نموده بود با وی تماس گرفته و او را به بازداشت تهدید کرده و از وی خواسته بود اقدامی برای آزادی دوستانش نکند.

همچنین گفتنی است طی روزهای گذشته خانواده ها و سایر فعالین دانشگاه های مشهد توسط نیروهای امنیتی به صورت تلفنی مکررا تهدید شده اند.

لازم به ذکر است همچنان خبری از مکان بازداشت و نهاد بازداشت کننده وی در دست نیست و نهادهای مسئول در سطح مشهد از بازداشت وی ابراز بی اطلاعی می کنند.

در پی بازداشت دانشجویان دانشگاه فردوسی روز یکشتبه تجمعی اعتراض امیز در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شد که با قول مسئولان مبنی بر آزادی آنان موقتا پایان یافت.

قتل هفت زن با یک شیوه مشابه در کرج: خفاش شب دیگر؟

روزنامه کارگزاران: فرمانده انتظامی استان تهران از وقوع هفت فقره قتل با شیوه‌های مشابه خبر داد.

سردار اكبر شاهی با اشاره به وقوع هفت فقره قتل در شهرستان كرج كه با شیوه‌های تقریبا مشابه رخ داده است، گفت: حدود شش ماه است كه تعداد هفت فقره قتل در حوزه استحفاظی استان تهران به وقوع پیوسته كه نقاط مشابهی در نحوه وقوع آنها به چشم می‌خورد.

اكبر شاهی در ادامه گفت: همه مقتولان زن بوده و میانگین سنی‌ آنها 30 سال است.

او گفت: پس از كشف اجساد این هفت زن از آنجایی كه در بررسی‌ها به وجود تشابهی رسیدیم می‌توان بیش از 50 درصد احتمال داد كه قتل‌ها از سوی یك فرد و با یك انگیزه صورت گرفته است.

این در حالی است كه براساس شواهد موجود مقتولان كه اكثرا ظاهر مناسبی نداشتند در ساعات اولیه صبح با سوار شدن به خودروی مسافربر شخصی و فاقد مجوز برای فعالیت پس از طی قسمتی از مسیر دچار این حادثه شده‌اند.

اكبر شاهی در ادامه گفت به همین دلیل به تمام زنان توصیه می‌شود در ساعات اولیه صبح و یا در ساعات پایانی شب در خیابان‌های خلوت تردد نكنند و برای تردد از تاكسی استفاده كنند. فرمانده انتظامی استان تهران در خصوص این پرونده مهم و پرپیچ و خم گفت: در حال حاضر گروه ویژه‌ای از كارآگاهان جنایی مامور رسیدگی به این پرونده شده‌اند تا معمای پیچیده این قتل‌ها را رازگشایی كنند.

پنج فعال سابق دانشجویی خواستار شناسایی عاملان سرکوب 18 تیر

پنج فعال سابق دانشجویی خواستار شناسایی عاملان و آمران سرکوب دانشجویان در وقایع 18 تیر تهران شدند


با گذشت 9 سال از سرکوب گسترده حرکت دانشجویی 18 تیرماه 1378 و تداوم سرکوب فعالیت های دانشجویی، فعالیت های دانشجویی همچنان در مسیر آزادی، دمکراسی و برابری خواهی تداوم می یابد. جنبش 18 تیر 78 که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات دانشجویی محسوب می شود، علارغم مواجه شدن با سرکوب گسترده، به الگو و نمادی برای مبارزات دانشجویی تبدیل شده و خواست عوامل سرکوب را با شکست مواه ساخته است. چرا که 18تیر موج های رو به گسترش ساختار شکنی در نظام سیاسی حاکم را که دانشجویان در صف اول آن بودند را به راه انداخت و مقاومت حاکمیت در برابر این امواج پرخروش به ثمر نخواهد نشست. اگرچه، جنبش نوین دانشجویی با هزینه های زیادی روبرو شد، بسیاری روانه زندان ها شدند، تحت شکنجه قرار گرفتند، تعدادی به زندان های طولانی مدت حکوم شدند، نزدیک ده تن از دانشجویان کشته شده و صد ها دانشجوی دیگر به شدت زخمی شدند.

در حال حاضر، بهروز جاوید تهرانی، که از دستگیرشدگان حوادث کوی دانشگاه است، همچنان در زندان به سر می برد، دادخواهی خانواده های عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی و دیگر لاله های پرپر شده جنبش دانشجویی 18 تیر به سرانجامی نرسیده است، همچنان عاملان و آمران حمله به کوی دانشگاه تهران و نیز دانشگاه تبریز مورد محاکمه قرار نگرفته اند و یکی از متهمان اصلی آن، سردار فرهاد نظری، فرمانده سابق پلیس تهران، با حمایت نهادهای حکومتی به اعاده حیثیت از خود پرداخته است.

از این رو، ما امضا کنندگان این بیانیه، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره جانباختگان جنبش دانشجویی؛ خواستار برگزاری دادگاه علنی و عادلانه برای شناسایی عاملان و آمران سرکوب دانشجویان در جریان وقایع 18 تیرماه تهران و 20 تیرماه تبریز هستیم. به باور ما، رسیدگی عادلانه به پرونده کوی دانشگاه تهران و دانشگاه تبریز موجب خواهد شد تا دست های پنهان و پشت پرده وقایع چند روز در تیرماه 1378 آشکار شود.

ما، همچنین از تظاهرات ایرانیان در داخل و خارج از کشور حمایت کرده و برگزاری گردهمایی های مسالمت آمیز را حق دانشجویان در سالگرد 18 تیرماه دانسته و جمهوری اسلامی ایران را از برخورد با دانشجویان بر حذر می داریم.

1- Ahmad Batebi 2- Kourosh Sehati 3- Manouchehr Mohammadi 4- Hassan Zarezadeh Ardeshir 5- Akbar Atri

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی

بازداشت یک جوان روستايی در مهاباد

آژانس خبری موکریان: طبق گزارش های رسیده به آژانس خبری موکریان، فردی به‌ نام دیاکو خلیفه زاده اهل یکی روستاهای اطراف شهرستان مهاباد ، هفته گذشته توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است.

اتهام دیاکو خلیفه زاده همکاری با یکی از احزاب کرد اپوزیسیون عنوان گردیده است.

نامبرده هم اکنون در زندان مرکزی مهاباد بسر می برد.

ممانعت از درمان یک زندانی بدلیل پوشیدن پیراهن آستین کوتاه

انتشار: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران


ممانعت از درمان یک زندانی محکوم به اعدام بدلیل به تن داشتن داشتن پیراهن آستین کوتاه

بنام خداوند هستی آفرین
کافر همه را به کیش خود پندارد!

درحالیکه مسئولین جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران در سطوح مختلف شغلی یکی پس از دیگری در تلاش برای تعرض به ناموس دیگران لو رفته و رسوا می شوند؛

ضابطین بند شماره 2 زندان رجائی شهر کرج و مدیر داخلی این زندان فردی به نام خادم که اخیرا به دلیل داشتن رابطه نامشروع با یکی از زندانبانان زن این زندان دستگیر و از ریاست حفاظت اطلاعات زندان تنزل گردیده و به سمت مدیر داخلی زندان منصوب شده است؛

در حالیکه چنین جرمی برای سایر افراد جامعه همراه با مجازاتهای سنگینی مانند حکم سنگساراست اما این رژیم دست عوامل خود را برای هر تعدی باز گذاشته است؛

این فرد (خادم) طبق گفتۀ خودش به دستور فردی بنام آخریان رئیس بند مذکور ، از اعزام اینجانب به بهداری جهت درمان ، فقط به این علت که پیراهن آستین کوتاه به تن داشتم خوداری کرده و از درمان بازداشته اند.

این در حالی است که سن من 57 سال ، و موهای سرم کاملا سفید است و به انواع بیماریها دچار می باشم.

علی رضا کرمی خیر آبادی زندانی محکوم به مرک

9 تیر 1387
زندان رجائی شهر کرج (گوهردشت) سالن سیاسی فرعی 5

نامه ای از فرزاد کمانگر معلم محکوم به اعدام

انتشار از فعالان حقوق بشر در ایران

بندی بند 209
نامه ای از فرزاد کمانگر


نخست براي گرفتن کمونيستها آمدند
من هيچ نگفتم
زيرا کمونيست نبودم
بعد براي گرفتن کارگران و اعضاي سنديکا آمدند
من هيچ نگفتم
زيرا من عضو سنديکا نبودم
سپس براي گرفتن کاتوليکها آمدند
من باز هيچ نگفتم
زيرا من پروتستان بودم
و سرانجام براي گرفتن من آمدند
ديگر کسي براي حرف زدن باقي نمانده بود "¹

هنگامي که از گوشه چشم تابلو بازداشتگاه اوين را خواندم آنچه را از اين زندان از گذشته دور تا امروز در ذهن داشتم و يا خوانده بودم مرور کردم ، ناخودآگاه "خون ارغوانها"²در ذهنم تجلي دوباره يافت . خيلي دوست داشتم کاش آن سرود را حفظ کرده بودم ، لحظه ورود به راهروهاي 209 و انفرادي هاي آن بويي غريب و ناآشنا را حس ميکردم با خودم گفتم شايد اين بوي زندان ، بوي خفقان و بيداد باشد .
چشم بند تا خروج از 209 جزئي جدا نشدني از زنداني است که مرا به ياد کساني انداخت که سلاطين در سياهچالها چشمانشان را در مي آورند تا بينايي ، حسي که انسان بيشترين ارتباط را با دنياي اطراف ميگيرد را از او بگيرند و حال چشمانت را مي بستند ، غافل از اينکه گاهي ديوارها مانع بينش و ديدن نميشوند .
209 يعني انفرادي ، انفرادي که قريب ترين و گمنام ترين واژه کتابهاي قانون ماست يعني توهين ، تحقير ، بازجويي هاي چندين و چند ساعته ، بي خبري مطلق ، ايزوله کردن و در خلاء نگهداشتن ، خرد کردن به هر قيمت و هر وسيله اي . انفرادي يعني شکنجه سفيد يعني شبهاي بي پايان و اضطراب ، بعد از شکنجه سفيد شب و روز فرقي با هم ندارد فقط نبايد هيچ اخبار يا اطلاعات تازه اي به تو برسد . اطلاعات و اخبار تو تنها القائاتي است که روزي چند بار در اتاقهاي سبز رنگ بازجويي طبقه اول در گوشهايت تکرار ميشود تا تو را ضربه پذير سازد و تو در سلولت وعده هاي بازجويت را در ذهن بررسي ميکني و فردا و فرداها دوباره همان برنامه در اتاقهاي سبز بازجويي شبيه اتاق جراحي تکرار ميشود و آنقدر اين عمل تکرار ميشود تا گفته هاي بازجو ملکه ذهن تو ميگردد و تو باور ميکني که چه موجود بدي بوده اي !
و هر روز که از اتاق بازجويي به سلولت برميگردي هر آنچه در سلولت هست زير و رو شده است يا بهتر بگويم شخم زده شده است ، خمير دندان ، صابون ، شامپو ، پتوهاي سياه بد بويت ، موکت رنگ و رفته و حتي ليوان چندبار مصرفت را بدنبال چيزي جابجا کرده اند . شايد به دنبال ردي از لبخند ، اميد ، شادي ، آرزو و خاطره ميگردند تا مبادا پنهان کرده باشي ، و هر شب که تو در روياي ديدن دوباره مهتاب به ديوار سلولت چشم ميدوزي چيزي مانند شبح از دريچه کوچک سلولت سرک ميکشد و تو را زير نظر ميگيرد ، مبادا به "خواب شيرين" رفته باشي و يا در روياي شبانه ات مادر بر بالين فرزند آمده باشد و در آن تاريکستان لالايي را مرهم زخمهاي فرزند نموده باشد.
به ديوارها که چشم ميدوزي به يادگاريهايي که ميهمانان قبلي سلولت از خود به جا گذاشته اند از عرب و ترک و کرد و بلوچ و معلم و کارگر و دانشجو گرفته تا فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ، همه به اينجا سري زدند . گويي درون 209 عدالت در حق همه به طور مساوي اعمال شده است چون اينجا فارغ از قوميت ، فازغ از جنسيت ، فارغ از مذهب و فارغ از هرگونه طبقه اي همه به گونه اي مساوي به زندان مي آيند .
از سلولهاي انفرادي تا سلولهاي عمومي تنها بيست تا سي متر فاصله است که بعضي ها چند ساله و بعضي ها چند ماهه طي ميکنند ، سلول عمومي يعني ديدن و حرف زدن با انسانهايي شبيه خودت يعني شنيدن صداي انسانهايي که بايد صدايشان شنيده شود ، سلول عمومي يعني نوشيدن يک ليوان چاي داغ يعني رفتن به حمام به دلخواه خودت ، سلول عمومي يعني اجازه اصلاح سر و صورت و براي بعضي ها يعني اجازه ديدن چشمان نگران عزيزان ، پشت ديوارهاي شيشه اي و براي من يعني رفتن به هواخوري بعد از ماهها ، بعد از ماهها براي اولين بار به هواخوري رفتم ، هقته اي سه بار و هر بار 20 دقيقه ، هواخوري اتاق کوچکي بود با ديوارهاي بلند و سقفي نرده کشي شده و مشبک ، براي من که آسمان و خورشيد را هر روز از دامن زاگرس عاشقانه نگريسته بودم اينجا گويي آسمان را پشت ميله ها زنداني کرده بودند .خورشيد دزدکي به گوشه اي از هواخوري سرک کشيده بود و انگار او هم ميدانست که نبايد به ديوارهاي امنيت ملي نزديک شد ، دوربيني هم بالاي سرمان تند و تند ميچرخيد تا همه جا را زير نظر داشته باشد ، مبادا با خورشيد خانم نگاهي رد و بدل کنيم و چشمکي بزنيم که به حساب "ارتباط با بيگانگان" گذاشته شود و يا به نسيم بگوييم "حال همه ما خوب است" و اين خبر موجب "تشويش اذهان عمومي" گردد و ديوارهاي هواخوري نيز آنقدر لکه هاي ناشيانه رنگ بر آنها ديده ميشد که ديوارها را بد منظر کرده بود "هر چند که زيباترين ديوارها اگر ديوار يک زندان باشند باز شايسته تخريبند" .
ديوارهاي 209 رسالت خطير خود يعني جدا کردن زندانيان از يکديگر را به خوبي انجام نداده بودند . اينجا ديوارها قاصد دوستي و نامه رسان شده بودند ، پس بايد مجازات ميشدند و هر هفته بر تن ديوار رنگ تيره تر ميکشيدند تا در نهايت روزي با سنگ سياه نقش پوشش کردند . ديوارهاي هواخوري براي زندانيان تخته سياه ، روزنامه ديواري و حتي ترک ديوار نقش صندوق پست را ايفا ميکرد و پيام زندانيان را به هم ميرساند . ديوارها پر بود از خبرها و اسامي دانشجوها ، آنها که از تير ماه 78 ، نه نه...!! ، دورتر... از 16 آذر آمده بودند ، آنها که سالهاست پاي ثابت انفراديها هستند و با جسارت تمام مينوشتند "دانشجو ميميرد ذلت نمي پذيرد" و اسم دانشگاه خود را زيرش مينوشتند . جوان ديگري آرم ان جي اويشان را با ظرافت تمام روي ديوار طراحي ميکرد هر چند بار رنگ ميزدند اما او دوباره و چند باره ميکشيد و کساني هم طلب اخبار ميکردند . من هم روزي بر ديوار هواخوري نوشتم سلام ، با خودم گفتم "سلامت را نخواهند پاسخ گفت" ولي خيلي زود نوشتند ، "سلام شما؟!" و دوستي هايمان آغاز شد ، از دانشجوها گرفته تا زنداني القاعده اي که بعدها در رجايي شهر معلم زبان انگليسي ام شد ، کلي دوست "ديوارگي" پيدا کرده بود و روزي که انفراديها پر شده بود و جا براي تازه واردها کم آمد به ناچار خيلي ها را در يک سلول جمع کردند و انگار سالها بود که همديگر ار ميشناختيم . پلي تکنيکي ها ، تحکيم وحدت ، مسيحي ها ، ترک ، بلوچ ، کرد و... ، انگار سالها بود همديگر را ميشناختيم ، يکي آرايشگر ميشد يکي آشپز ، تا صبح مي نشستيم و از دردهاي جامعه ميگفتيم ، هر چند دردهايمان مشترک بود اما تا صبح صحبت ميکرديم و صبح ما را صداي گريه سيد ايوب زنداني بلوچ بغل دستي که سالها اينجا بود به خود مي آورد ، آنقدر کسي فريادش را نشنيده بود که به خدا نامه مينوشت و در هواخوري ميگذاشت و با صداي گريه او سکوتي سنگين بحث ما را خاتمه ميداد و گاهي صداي پاشنه کفش زني ما را به سکوت وادار ميکرد ، از فرط خوشحالي و هيجان از سوراخ کوچک در ، يا از لاي پره هاي رادياتور سلول 121 به بيرون نگاهي مي انداختيم ، زني بود که با چشماني بسته به سوي اتاق بازجويي ميبردنش ، چادري به سر داشت که دهها ترازو بر چادرش نقش بسته بود ، قامت او ترازوهاي عدالت را کج و معوج و نابرابر نشان ميداد . اين صداي آشناي پا، اعلام حضوري موقرانه بود تا به ما بگويد اينجا هم زندگي و مبارزه بي صداي پاشنه هاي بلند معنايي ندارد ، کمي تامل و ساعتي فکر کردن ميخواهد تا متوجه شوي همه يکي بوديم .
اتاق بازجويي مان همان اتاقي بود که راننده هاي شرکت واحد و معلم ها بازجويي شده بودند ، ميز بازجويي همان ميزي بود که دانشجوها بر روي آن يادگاري نوشته بودند و تختي که من روي آن ميخوابيدم ، همان تختي بود که "عمران" جوان بلوچ قبل از اعدام رويش نوشته بود دلم براي کوير تنگ شده ، چشم بندمان هم همان چشم بندي بود که اعضاي کمپين يک ميليون "فرياد خاموش" به چشم داشتند ، پس نبايد غريبگي کرد و نبايد همديگر را فراموش کرد ، اينها همه يک جورهايي آشنايند ، اينجا همه چون شمايند ، راستي ، فکر کن شايد فردا نوبت تو باشد...

معلم و فعال حقوق بشري محکوم به اعدام
بند بيماران عفوني (5) زندان رجايي شهر کرج
فرزاد کمانگر - 10/3/87

1-برتولت برشت - در هنگامه نازيها
2-"خون ارغوانها" سروده اي است از ارغوان هميشه سرخ بيژن جزني
3-شعر زيباي " سلام " سروده شاعر معاصر آقاي سيد علي صالحي


همزمان با افشای فساد مسئولان؛ تهدید به اعدام صاحبان وبلاگها

وبلاگ جور دیگر باید دید


همزمان با رسوایی فساد مسئولان /تهدید به اعدام صاحبان وبلاگ ها به بهانه امنيت رواني جامعه

روزنامه اعتماد نوشت: طرح يک فوريتي 20 نماينده براي تشديد مجازات اخلالگران در امنيت رواني جامعه و حمايت علي لاريجاني رئيس مجلس از اين طرح ماجراي چگونگي مواجهه با معضلات اجتماعي را وارد فاز تازه يي کرده است، چرا که طرح 20 نماينده يادشده در شرايطي به هيات رئيسه مجلس ارائه شده و به احتمال زياد در جلسه علني امروز مجلس مورد بررسي قرار مي گيرد که هم اکنون نظرات متفاوت و بعضاً متضادي درباره برخورد با جرائم اجتماعي مطرح مي شود.

در طرح 20 نماينده ياد شده علاوه بر اينکه مجازات سنگين اعدام براي مجرمان در نظر گرفته شده است، در عين حال بر اجراي فوري و بدون بخشش چنين مجرماني تاکيد شده است. آن گونه که خبرگزاري مهر از حميدرضا حاجي بابايي نماينده همدان و عضو هيات رئيسه مجلس درباره اين طرح نقل کرده است، دامنه گسترش جرائم اجتماعي براي نخستين بار به وبلاگ نويسان و راه اندازان سايت هاي اينترنتي هم کشيده شده است و هر فعال اينترنتي که مروج فساد، فحشا و الحاد شناخته شود، محارب شناخته شده و با صدور حکم اعدام مواجه خواهد شد.

حاجي بابايي در اين زمينه گفته است؛ مرتکبان جرائمي که مصداق اخلال در امنيت رواني جامعه تشخيص داده مي شوند محارب شناخته شده و به اعدام محکوم خواهند شد. وي سپس در تشريح جزئيات اين طرح گفته است؛ براساس اين پيشنهاد جرائم مخل امنيت رواني جامعه شامل راهزني، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، تشکيل خانه فساد و فحشا، داير کردن وبلاگ و وب سايت مروج فساد و فحشا، الحاد و قاچاق انسان به منظور سوءاستفاده جنسي، شرارت، آدم ربايي به قصد تجاوز يا اخاذي و... خواهد بود.

بر اساس اين گزارش در مرکز و مراکز استان ها ستادهاي ويژه يي تشکيل خواهد شد که وظيفه اين ستادها کشف جرم و ساماندهي مبارزه با جرائم و اجراي احکام خواهد بود. اعضاي اين ستاد، فرمانده ناجا، معاون اول قوه قضائيه، دادستان کل کشور، معاون امنيت وزارت اطلاعات، معاون امنيت وزارت کشور، فرمانده سپاه، فرمانده نيروي مقاوت بسيج، رئيس سازمان صدا وسيما و... خواهند بود و در استان ها نيز مسوولان استاني در ستاد عضويت دارند. به گفته حاجي بابايي وظيفه اين ستادها تعيين مصاديق جرائم مخل امنيت رواني جامعه، تعقيب و مجازات مرتکبان و اجراي مجازات آنان خواهد بود.

در صورت تصويب نهايي اين طرح، علاوه بر اينکه مرتکبان جرائم مخل امنيت رواني جامعه به اعدام محکوم مي شوند اماکن و وسايل نقليه آنان نيز ضبط و توقيف خواهد شد. براساس اين طرح رسيدگي به مجازات اين مجرمان خارج از نوبت انجام مي شود و احکام صادره نيز غيرقابل توقف، تعليق يا تبديل خواهد بود. بر اساس يکي از بندهاي اين پيشنهاد در صورتي که ماموران در تعقيب متهمان يا دستگيري آنان کوتاهي کرده و موجبات رهايي آنان را فراهم کنند به اشد مجازات محکوم خواهند شد.

هنوز ساعتي از انتشار سخنان حاجي بابايي نگذشته بود که علي لاريجاني رئيس مجلس در نخستين همايش اسلام و آسيب هاي اجتماعي حضور پيدا کرد و از تشديد مجازات عاملان مخل امنيت اجتماعي دفاع کرد. وي با تاکيد بر اينکه طرح نمايندگان در واقع طرحي براي مقابله با اشرار است، گفت؛ چون ميزان نگران کنندگي آسيب هاي اجتماعي بسيار بالاست و اين مساله با بسياري از مسائل کشور ارتباط دارد بايد اهتمام بيشتري در اين زمينه صورت گيرد.

لاريجاني لازمه مقابله با آسيب هاي اجتماعي را در سازوکارهاي خاصي دانست و در عين حال تمام ارکان کشور را به همکاري براي پيشبرد اين طرح فراخواند.لاريجاني تصريح کرد؛ حل مسائل و آسيب هاي اجتماعي با بسياري از امور ديگر از جمله شرايط اقتصادي، سنت هاي فرهنگي و اجتماعي و برخي رفتارهاي مديريتي در ارتباط است.

وي اضافه کرد؛ چون آسيب هاي اجتماعي موضوعات بسيار پيچيده يي است گاه از نظر نظريه پردازي نيز فقر در آن وجود دارد؛ بنابر اين اهتمام شما به اين مساله بايد بيشتر از ديگر شئون حکومت داري باشد و سختي کار نبايد شما را مايوس کند.

رئيس مجلس در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اينکه جوامع بشري هميشه در معرض آسيب هاي اجتماعي قرار دارند، گفت؛ بايد راه حل هاي مدوني براي مسائل اجتماعي ارائه کرد تا آرامش رواني بر جامعه حاکم شود.

لاريجاني درباره الگوبرداري از ساير کشورها براي حل آسيب هاي اجتماعي گفت؛ به سبب به هم تنيدگي آسيب هاي اجتماعي با سنت و فرهنگ در جامعه نمي توانيم با روش هاي ديگر معضلات خودمان را علاج کنيم.وي گفت؛ حکومتي خوب است که براي آسيب هاي اجتماعي فرمول حکومتي مطلوب داشته باشد؛ به ويژه در شرايط دوران مدرنيته که با آسيب هاي متنوع تري رو به رو هستيم.

وي سپس با دفاع از طرح نمايندگان در اين باره گفت؛ نبايد منتظر بمانيم عده يي از افراد شرور و ناهنجار، عده زيادي را دچار آسيب رواني و اجتماعي کنند و فقط چند سال زندان و جريمه نقدي شوند.وي افزود؛ کساني که با آرامش رواني جامعه بازي و نگراني ايجاد مي کنند مصداق مفسد في الارض هستند؛ چرا که آنها با اقدام خود به جامعه ظلم مي کنند.

تخریب محل برگزاری مجالس دراویش گنابادی در اصفهان

گزارش دریافتی از وبلاگ "مجذوبان نور" : صبح روز دوشنبه 10 تیر ماه 1387 اخطاریه ای از سوی واحد اجرائیات شهرداری به رحمت الله جوادی از دراویش گنابادی در شهرستان چرمهین از توابع استان اصفهان که منزل وي محل برگزاری مجالس دراویش گنابادی است ابلاغ و اخطار داده شد كه منزل وي طی 24 ساعت آینده تخریب می شود.

کمیسیون ماده صد شهرداری چرمهین چندی پیش، به دستور اداره اطلاعات اصفهان حکم تخریب کامل این مکان را صادر نموده بود وعلیرغم اعتراض مالک، شعبه 28 دیوان عدالت اداری نيز از صدوردستور موقت برای جلوگیری از اجرای این حکم توسط شهرداری خودداری نمود .

در این ارتباط جمعی از دراویش نعمت اللهی گنابادی ومالک طی نامه های اعتراض آمیز جداگانه ای برای رهبری و مديران كشور خواستار نقض حکم شهرداری شدند اما این اعتراضات نیز به دلیل فشارهاي مخفيانه از سوي اداره اطلاعات اصفهان و با هماهنگي مسؤول حفاظت اطلاعات سپاه لنجان مؤثر واقع نشد و منزل این درویش گنابادی در ساعت 10 صبح 11 تير 1387 درزير تيغ بولدوزرها تخریب و با خاك يكسان شد.

بلدوزرهای شهرداری خانه معلمی را خراب نمودند که از معلولین انقلاب است. نیروهای انتظامی زن و فرزند او را از خانه بیرون کشیدند و بخشی از وسایل زندگی و شخصی وی در زیر آوار، نابود گردید.

دقایقی پس از تخریب منزل آقای رحمت الله جوادی مردم و دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی چرمهین به سرعت خود را به محل رسانده و با نیروهای انتظامی و امنیتی درگیر شدند .نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و ماموران شهرداری بعد از آن که دو دستگاه بلدوزر و خودروهای آنان متحمل صدماتی گردید پا به فرار گذاشته و محل حادثه را ترک نمودند.

گزارش شده است كه جوادی که از فرهنگیان زحمتکش و بازنشسته چرمهین می باشد پس از این حادثه اجبارا برای آن که خانواده اش سرپناهی داشته باشد در حیاط منزل مخروبه اش چادر زده است و مردم گرد او اجتماع نموده اند.

دستور جلب مدير مسول روزنامه اعتماد ملی صادر شد

سایت حکومتی رجانیوز نزدیک به باند احمدی نژاد: پس از انتشار يادداشت رسول منتجب نيا قائم مقام حزب اعتماد ملي در ارگان اين حزب كه در آن بي سابقه ترين تهمت ها و دروغ پردازي ها عليه احمدي نژاد در ج شده بود، با اعلام جرم توسط مدعي العموم دستور جلب و تحقيقات از مدير مسئول روزنامه صادر شد.

در اطلاعيه اي كه در همين رابطه روابط عمومي دادسراي تهران منتشر كرده آمده است: به دنبال شكايت متعدد از مدير مسئول روزنامه اعتماد ملي به اتهام نشر اكاذيب به قصد تشوش اذهان عمومي و افترا و احضار ايشان براي پاسخگويي به اتهامات و اعلام جرم اخير مدعي العموم درخصوص چاپ مطلب اهانت آميز در شماره 682مورخ 11/4/1387 توسط آقاي منتجب نيا، دستور جلب و تحقيقات از مدير مسئول روزنامه صادر گرديد.

اين در حالي است كه حق شناس مدير مسئول روزنامه اعتماد ملي به همراه كروبي در كشور عربستان به سر مي برد.

منصور اسالو مجددا به بند 350 زندان اوین منتقل شد

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه


با وجود اعلام نیاز مراقبت پزشکی
منصور اسالو مجددا به بند 350 زندان اوین منتقل شد

منصور اسالو رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، که ساعت 10 صبح روز دوشنبه 10/4/1387 جهت معاینات چشم و قلب از زندان اوین به بیمارستان شهید لبافی نژاد منتقل شده بود، پس از معاینه پزشکی توسط متخصصین، با وجود اعلام پزشکان بیمارستان در رابطه با مراقبت از اسالو در بهداری زندان، نامبرده به بند 350 زندان اوین منتقل شد.

به گفته پروانه اسالو، با وجود این که پزشکان تاکید داشتند وی باید تحت مراقبت باشد، اما ماموران زندان نه تنها به این گفته پزشکان متخصص توجهی نکردند، وی را همان روز به بند 350 زندان اوین انتقال دادند. وی یادآور شد با توجه به اينکه اسالو چند عمل جراحي چشم را پشت سر گذاشته و از نظر قلبي و استرس تنفسي نياز به مراقبت دارد، نظر پزشکان بر دور بودن وي از استرس حاکم بر فضاي زندان است.

وي با اشاره به ادامه تلاش‌ها براي يافتن راهي که همسرش بتواند براي درمان خود از حق قانوني مرخصي استفاده کند، گفت: اميدواريم با انتقال همسرم به بند زندان در پروسه پزشکي وي اخلالي ايجاد نشود.


ادامه ناآرامی ‌های کارگری در ايران خودرو

سایت سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه

طبق اخبار واصله، اعتصاب کارگران ايران خودرو با خواست افزايش حقوق با پيوستن شيفت‌هاي عصر و شب‌کار ادامه دارد.

کارگران کارخانه ايران خودرو که از روزهاي گذشته در راستاي پيگيري مطالبات صنفي خود با شعار "زندگي شايسته حق مسلم ماست" و "اضافه کاري اجباري لغو بايد گردد" دست به اعتصاب زده‌اند، امروز نيز در ساعت غدا از حضور در سالن‌هاي غذاخوري شرکت خودداري کرده‌اند.

در همين حال يک منبع آگاه از پخش اطلاعيه‌هايي در بين کارگران خبر داد که در آن کارگران به ادامه اعتصاب غذا تا دست‌يابي به حقوق واقعي دعوت شده‌اند.

در اين اطلاعيه خواسته‌هاي کارگران به اين شرح عنوان شده است؛
1- آزادي تشکل‌هاي کارگري عدم ورود حراست به سالن‌ها
2- لغو اضافه کاري اجباري و برداشتن سقف اضافه کار عادي
3- افزايش حق آکورد (حق بهره وري)
4- افزايش حقوق‌ها متناسب با افزايش قيمت‌ها در کشور
5- لغو قراردادهاي موقت و استخدام رسمي کارگران
6- جلوگيري از گسترش شرکت‌هاي پيمانکاري و انتقال کارگران آن به خود شرکت
7- شرکت نمايندگان کارگران در کميته طبقه بندي مشاغل
8- شرکت نمايندگان کارگران در کميته تشخيص کارهاي سخت و زيان آور
9- کاهش فشار کاري با استخدام نيروهاي جديد

تهديد و تطميع کارگران

با پيوستن بخشهاي ديگري از کارگران شرکت به اين اعتصاب، مديريت شرکت ايران خودرو به جاي جواب به خواسته‌هاي کارگران با پخش اطلاعيه‌هاي از طرف مديريت حراست، کارگران را تهديد کرد.
متن اطلاعيه مديريت حراست به اين شرح است؛

بسمه تعالي
اطلاعيه شماره نامه م ع/87601119/ا
تاريخ 10/04/87
موضوع لزوم اطلاع رساني نسبت به تحرك برخي از عوامل ضد انقلاب در سطح شركت
باسلام و احترام
به اطلاع كاركنان شريف ايران خودرو مي‌‌رساند برابر اطلاعات واصله؛ از طرف گروهك‌هاي ضد انقلاب از جمله «حزب اتحاد كمونيسم كارگري» اقداماتي در جهت تحريك كارگران با بهانه قراردادن بعضي مسائل موجود در سطح كشور خصوصاً ‌در مجموعه‌‌هاي صنعتي موثر در حال پيشرفت صورت گرفته است. در اين رابطه برخي از عوامل دست نشانده در جهت اهداف پليد گروهك‌ها اقدام به شعارنويسي و پخش اعلاميه و دعوت كاركنان به تحصن ، اعتراض و اعتصاب غذا و ... نموده‌اند.
لذا بدينوسيله از كليه همكاران محترم تقاضا مي‌گردد در صورت مشاهده هرگونه تحركي مراتب را به ستاد خبري حراست با شماره تلفن 6161 اعلام نمايند.
ا. م
مدير حراست گروه صنعتي ايران خودرو


خلف وعده مديران ايران خودرو

يکي از کارگران ايران خودرو در تماس تلفني با دسترنج گفت: با آغاز سال مديريت شرکت اعلام کرد که از اعلام اضافه کاري در روزهاي جمعه خوداري خواهد کرد، ولي عملا با بحران قطعه سازي و عدم توليد و توزيع مناسب قطعه به خطوط توليد، مديريت شرکت جهت جبران کسري توليد از همان آغاز سال جمعه‌ها را اضافه کاري اجباري اعلام کرد.
وي افزود: از طرفي با عدم پرداخت رکورد توليد بعضي از قسمت‌ها، با برقراري اضافه کار اجباري در روزهاي دلخواه خود شرکت و جلوگيري از اضافه کاري در روزهاي عادي با وجود بدهي‌هاي سنگين کارگران، عدم افزايش حقوق‌ها به نسبت تورم لجام گسيخته در جامعه، ثابت ماندن حق آکورد نسبت به 5 سال پيش، عدم استخدام کارگران به صورت رسمي در حاليکه حدود 10 سال از قرارداد برخي از کارگران مي‌گذرد، عدم جذب نيروي جديد با وجود راه‌اندازي ال90 و کاهش کارگران در قسمت‌هاي مختلف جهت استفاده در سالن‌هاي ال90 و اخراج ده‌ها کارگر به بهانه هاي واهي، فشار کار بر کارگران در قسمت‌هاي توليدي و عدم اعلام شرايط سختي کار در اين قسمت‌ها بدون حضور نمايندگان کارگران، افزايش زمان ارتقاي شغلي به چند سال و عدم حضور نمايندگان کارگران در کميته طبقه بندي مشاغل، گسترش هر روز شرکت‌هاي پيمانکاري و عدم پرداخت حقوق متناسب با تورم توسط اين شرکت‌ها و تبعيض بين کارگران اين شرکت‌ها و سخنان ضد کارگري حميد رضا کاتوزيان، نماينده مجلس در مورد واگذاري شرکت‌هاي خودروسازي به بخش خصوصي باعث موج نارضايتي در شرکت ايران خودرو گرديده است.
اين کارگر افزود: از طرفي نبود تشکل‌هاي کارگري که کارگران بتوانند از طريق تشکل خود پيگير مطالبات خود باشند، دست به دست ساير مسايل داده تا با اعلام اضافه کاري روز جمعه 7 تير در بعضي از سالن‌ها و با تغيير ناگهاني شيفت‌هاي کاري بدون هماهنگي از قبل، کارگران مونتاژ با اين تصميم مخالفت کرده و دست به اعتصاب زدند.