۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

اعتصاب معلمان در مناطق کردنشین ایران

گزارش احمد اندریاری

روز دوشنبه‌ چهاردهم اردیبهشت ماه‌ در شهرهای سنندج،کرمانشاه‌،مریوان و سه‌قز، معلمان کرد برای احقاق حقوق خود دست به اعتصاب زدند.

معلمان کرد در شهر” سنندج” در تجمعی شرکت کردند و در پایان این تجمع قطعنامه ای قرائت گردید که‌ مندرجات قطعنامه‌ مورد تائید معلمین شرکت کنندکان در تجمع قرار گرفت.

بخشی از خواسته های مطرح شده در این قطعنامه عبارتند از:

1- فرهنگیان کردستان ضمن اعلام حمایت و پشتیبانی از تمام فرهنگیان ایران اجرای لایحه خدمات کشوری را از اهم مطالبات خود می دانند.

2- ما خواهان برسمیت شناخته شدن حق تشکل و اعتصاب برای فرهنگیان هستیم.

3- ایجاد هرسیستم آموزشی بدون حضور و مشارکت معلمان به عنوان متولیان اصلی آموزش در تصمیم سازی ها امکان پذیر نمی باشد، لذا مشارکت واقعی معلمان در تمام سطوح آموزش و پرورش خواسته ی ما فرهنگیان کردستان خواهد بود.

4- احیای فضای اعتماد میان معلمان و مسئولین فقط به بسته شدن پرونده ها ی مفتوح همکاران و لغو احکام صادره بستگی دارد. ما خواهان پایان دادن به فضای غیره فرهنگی درآموزش و پرورش هستیم و هر چه زودتر بدون هیچ قید و شرطی باید احکام صادره برای فعالان صنفی لغو شود.

5- با عنایت به اینکه سیستم قضای جمهوری اسلامی بیگناه بودن فرزاد کمانگر را مورد تأیید قرار داده است ما خواهان آزادی و بازگشت ایشان به میان خانواده ی معلمان کردستان هستیم.

6- با یاد آوری همکار در تبعید، اسکندر لطفی، خواستار لغو حکم تبعید ایشان هستیم.

7- ما نهادینه کردن نظام مدیریت انتخابی در مدارس و تسری آن به مدیران مناطق و استانی را خواستاریم.

8- ما خواستار توسعه آزادی بیان در آموزش و پرورش هستیم.

9- ما خواستار لغو حکم تبعید آقای جمال خوال از معلمان دلسوز سنه هستیم.

10- ما فرهنگیان کردستان پشتیبانی خود را از مطالبات صنفی کارگران، پرستاران، روزنامه نگاران و سایر اقشار جامعه اعلام می داریم.

در همین روز، معلمان کرماشانی نیز تجمعی اعتراضی برگزار کردند. حدود دویست نفر از معلمان کرماشان در سازمان آموزش و پرورش این شهر تجمع اعتراضی آرامی برگزار کردند. این تجمع در پاسخ به فراخوان کانون صنفی معلمان کشور و در اعتراض به عدم اجرای لایحه خدمات کشوری صورت پذیرفت.
اعتراض معلمان کرمانشاه‌ در حالی برگزار شد که در روزهای گذشته اعضای شورای مرکزی کانون صنفی در کرماشان تهدید و یا از اجرای تحصن و اعتراض منع شده بودند.

تجمع اعتراضی دوشنبه در کرمانشاه با حضور گسترده مأموران امنیتی و انتظامی انجام پذیرفت.

هم زمان بیش از پانصد معلم از مدارس شهر سقز نیز در برابر اداره آموزش و پرورش این شهر تجمع کردند.

مطالباتی که در این تجمع از سوی معلمان مطرح شد عبارت بودند از:

1- اصلاح سیستم آموزشی با توجه به وضعیت ملی، فرهنگی و زبانی مناطق مختلف ایران

2- اجرای اصول 15 و 19 قانون اساسی

3- ایجاد وضعیت بهتر برای دانش آموزان

4- بهتر نمودن وضعیت معلمان در چارچوب نظام هماهنگی خدمات کشوری

از سوی دیگر همزمان با سنندج و کرمانشاه‌، در مریوان نیز معلمان کرد تجمعی اعتراضی برگزار کردند.

روز دوشنبه چهارده ارديبهشت معلمين مريوان مقابل سازمان آموزش و پرورش اين شهر از ساعت 13 الي 15 تجمعی برگزار کردند.


احمد اندریاری
arezandaryari@gmail.com

بازداشتی های روز جهانی کارگر ممنوع الملاقات هستند

تغییر برای برابری - خانواده های بازداشت شدگان روز جهانی کارگر همچنان با جواب های ضد ونقیض مسئولین روبرو هستند. به گفته یکی از حاضران روبروی دادگاه انقلاب مسئولین به آنها اجازه ملاقات با مسئول پرونده ها را نمی دهند و فقط به دادن جواب های گمراه کننده اکتفا می کنند. او اضافه می کنند هر لحظه آنها را به تاریخ های نامعلوم ارجاع می دهند در حالی که بازجویی های بازداشت شدگان انجام شده و بازداشت بیش از این کاملا غیرقانونی است.

روزگذشته خانواده های بازداشت شدگان روز جهانی کارگر دو نامه تنظیم کردند یکی خطاب به قوه قضائیه و دیگری خطاب به دادسرای انقلاب اسلامی تهران. آنها در در نامه های خود ضمن رد هرگونه مجرم بودن اعضای خانواده شان خوستار آزادی بی قید وشرط آنها شدند. امروز هم جلوی دادستانی انقلاب جمع شدند و پلیس مجددا سعی کرد آنان را پراکنده کند و آنها را تهدید به بازداشت کرد. عده ای دیگر از آنهابرای ملاقات زنان بازداشتی - امروز روز ملاقات زندانیان زن بود -به اوین رفتند اما به آنها گفته شد به دستور قاضی حداد کلیه بازداشتی های روز کارگر ممنوع الملاقات هستند.

نیلوفر احمدپور همسر مسعود لقمان، روزنامه نگار ضمن اعتراض به بازداشت بی دلیل همسرش که او را روزنامه نگار و فعال فرهنگی معرفی می کند می گوید:همسرش وکیل ندارد ومسئولین هم تا آن لحظه به آنها هیچ پاسخ روشنی نداده اند. فقط می گویند خودمان با شما تماس می گیریم و حتی در مورد وثیقه هم صحبتی نکرده اند.

اکرم رحیم پور همسر جعفر عظیم زاده می گوید: جواب مشخصی نمی دهند. اول گفتند وثیقه پنجاه میلیونی بیاورید. حالا می گویند بازجویی هاشون تکمیل نشده است. او اضافه می کند که همسرش و دیگران هیچ گناهی نکرده اند که بازداشت شوند و باید بدون قید و شرط آزاد شوند.

مادر افسانه عظیم زاده یکی دیگر از بازداشت شدگان می گوید دخترش از بند عمومی زندان تماس گرفته و حالش هم خوب است. مسئولین پرونده هیچ پاسخی نمی دهند. حتی در مورد وثیقه هم صحبتی نکرده اند. او اضافه می کند پارک رفتن جرم نیست و بازداشت دخترش غیرقانونی است.

رزا فرج اللهی دختر مریم محسنی با تاکید بر اینکه مادرش حق تجمع در روز کارگر را به رسمیت می شناسد می گوید آنها مجرم نیستند بلکه از حقشان استفاده کرده اند. او اضافه می کند خانم منیژه محمدی وکیل خانم ها مریم محسنی و شاه نظری از بازداشت شدگان روز کارگر توانسته اند با مسئولین دادگاه انقلاب صحبت کنند. آنها قول داده اند تکلیف پرونده های همه بازداداشتی ها را روشن کنند اما الان به خانواده ها می گویند تا شنبه جوابی نمی دهیم و کسی هم آزاد نمی شود.

مادر امیر یعقوبعلی فعال دانشجویی و عضو کمپینضمن اعتراض به روند رسیدگی و عدم پاسخگویی مسئولین می گوید: در برخی سایت ها اعلام شده که پسرش عضو سندیکای شرکت واحد است در حالی که امیر دانشجو است و طبیعتا چون در این حرفه شاغل نیست نمی تواند عضو سندیکا باشد. اوبا اشاره به بی گناهی پسرش اظهار امیدواری کرد که هر چه زودتر آزاد شود.

گزارش هفتگی نقض حقوق بشر در ایران

فعالان حقوق بشر در ایران

نقض گسترده‌ی حقوق بشر در ایران این هفته رنگ و بوی خشونت‌آمیز و وسیع‌تری به خود گرفت. تجمع معلمان و کارگران هر دو به خشونت کشیده شد و دل‌آرا دارابی نوجوان متهم به قتل پس از شش سال زندانی بودن، اعدام شد. ده‌ها تن در این هفته بازداشت شدند، در حالی که هنوز از محل بازداشت بسیاری از آن‌ها خبری در دست نیست.

در روز هشتم اردیبهشت ماه در حالی که عده‌یی آن‌سوی مرزها دست به اعتصاب غذای نمادین در جهت حمایت از رکسانا صابری زده بودند، این‌سو و در داخل قضای حداد در مورد اعتصاب رکسانا صابری گفت «اصلا بحث اعتصاب غذا مطرح نيست و وی هيچ مشکل جسمانی ندارد.» و این در حالی بود که روز به روز وضعیت جسمانی رکسانا صابری رو به وخامت می‌گذاشت. اما در حالی که در تهران دانش‌جویان دانش‌گاه‌های تهران در اعتراض به روند غیر قانونی دانش‌جویان پلی‌تکنیکی روزه‌ی سیاسی خود را آغاز کرده‌ بودند، دورتر ادیب شاه ابراهیمی، دانش‌جوی ترم سوم کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانش‌گاه شهرضای اصفهان، به علت اصرار بر پیروی علنی از ‌آیین اهل حق، از دانش‌گاه محل تحصیل خود اخراج شد . هم‌چنین کانون صنفی معلمان اعلام کرد سجاد خاکساری در تجمع معلمان حق‌التدریسی مقابل مجلس به همراه تعداد دیگری از معلمان دستگیر شد. در مشهد مامورین وزارت اطلاعات به منزل علی عبادی از زندانیان سیاسی دهه‌ی60 رفته او و فرزندش را دستگیر و به نقطه‌ی نامعلومی منتقل کردند و در آخر این‌که سازمان عفو بين‌الملل هشدار داده است که يونس آقايان، از پيروان ِ اهل حق، در معرض خطر اعدام قريب‌الوقوع قرار دارد. يونس آقايان در حال حاضر به جرم «محاربه با خدا» در زندان اروميه به سرمی‌برد.


روز نهم اردیبهشت ماه از سوی مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران، با اعلام بی‌خبری از وضعیت وحدت دانا زندانی بهایی که چند روز قبل در شیراز بازداشت شده بود و اعتصاب سراسری معلمان آغاز شد. بالاتر از شیراز، در اصفهان یک زندانی به شمار بسیار زیاد اعدام در ایران پیوست. بیژن خلیلی، از بند افاغنه‌ی زندان مرکزی اصفهان صبح این روز بدون خبر دادن خانوده‌ی وی اعدام شد. اما در حالی‌که نیروی انتظامی به «گشت‌زنی» در اینترنت می‌پرداخت و هدف از این طرح را «شناسايي و برخورد با سايت‌هاي مستهجن و انواع سايت‌هايي كه به قصد كلاه‌برداري از مردم فعاليت مي‌كنند» اعلام می‌کرد، قضای حداد اتهامات سنگین و غیرقابل باوری را به دانش‌جویان بازداشتی که بیش از دو ماه است در سلول انفرادی به سر می‌برند، وارد کرد. «ارتباط با سازمان مجاهدین» و «کشف مواد مخدر و مشروبات الکلی» از آن دسته اتهاماتی بود که شاید خود قاضی حداد هم آن را باور نکرد، چه برسد به دیگران. این اتهامات با واکنش گسترده‌ی همه‌ی فعالین سیاسی و دانش‌جویی مواجه شد. به دنبال دستگيري سجاد خاكساري، شعبه‌ي دو دادگاه انقلاب، براي آزادي وی وثيقه‌ي 500 میلیون ریالی مطالبه كرد. اما در سمنان دو نفر از شهروندان بهایی سمنان به نام‌های نظام الدین فنائیان و یحیی هدایتی مورد سوء قصد قرار گرفتند، كه در هر دو مورد مهاجمین موتورسوار با پرتاب سنگ اقدام به شكستن شیشه‌های اتومبیل‌ها کرده و با ریختن مواد شیمیایی سعی در تخریب بدنه اتومبیل داشتند. پنج اتحادیه‌ی کارگری بین‌المللی در این روز قطع‌نامه‌یی برای آزادی فعالین کارگری در ایران صادر کردند. در این بیانه آن‌ها خواستار آزادی منصور اسانلو، ابراهیم مددی و فرزاد کمانگر شدند. هم‌چنین در این روز «مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران» با انتشار اطلاعیه‌یی نسبت به بی‌خبری از وضعیت محمدحسن فلاحیه‌زاده ابراز نگرانی کرد. و این روز در حالی پایان می‌گرفت که منصوره امیری همسر سعید درخشندی که هم‌اکنون سومین سال زندانی بودن خود را سپری می‌کند، از نهادها و گروه‌های حقوق‌بشری نسبت به آن‌چه که آن را وجود «تبعیض» در حمایت‌های حقوق‌بشری می‌داند، انتقاد کرد. او می‌گوید: « محکومیت همسر من سه ماه دیگر تمام می‌شود ولی دوست دارم نهادهای حقوق بشر بی‌طرفانه، صادقانه و خارج از هر گونه تقسیم‌بندی و مصلحت‌اندیشی به حمایت از فعالین و مبارزین ما بپردازند و خودی و غیر خودی نکنند. و از همه به صورت مساوی حمایت کنند.»

در دهم اردیبهشت ماه اعتصاب سراسری معلمان ادامه پیدا کرد و آن‌ها به خاطر گرفتن مطالبات خود در کلاس‌های درس حاضر نشدند. در دیگر خبر و در همدان محمد صیادی، دبیر سیاسی سابق انجمن اسلامی دانش‌جویان همدان (دانش‌گاه بوعلی سینا) براساس دومین پروند‌ی کمیته انضباطی به محرومیت از امکانات رفاهی و دانش‌جویی دانش‌گاه بوعلی سینا محکوم شد. کانون صنفی معلمان در این روز طی دیدار با کروبی خواستار آزادی فرزاد کمانگر شدند.


در یازدهم اردیبهشت ماه جمعی از فعالین دانش‌جویی انجمن‌های اسلامی شرق کشور به همراه اعضای «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» در شهر مشهد، در حمایت از دانش‌جویان بازداشتی امیر کبیر روزه سیاسی گرفتند. اما همان لحظه‌هایی که آنان روزه‌ی سیاسی خود را آغاز کرده بودند، در شمال کشور و در زندان رشت، دل آرا دارابی، دختر 23 ساله‌یی که در سن 17 ساله‌گی به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود،‌ اعدام شد. اعدامی که با اعتراض‌های شدید داخلی و خارجی همراه شد. طبق گزارش “فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر” دست‌کم ۱۲۰ نفر تنها در دو ماه و نیم اول امسال در ایران اعدام شده‌اند. این روز که روز جهانی کارگر نیز بود، آبستن حوادث بسیاری شد که همه‌ی آن‌ها در راستای نقض حقوق‌بشر در ایران بود. تجمعات مختلف کارگری در کشور با مداخله‌ی نیروی انتظامی و ماموران امنیتی به خشونت کشیده شد و ده‌ها تن از فعالین کارگری بازداشت شدند؛ جعفر عظیم زاده (رييس هيئت مديره‌ی اتحاديه آزاد کارگران ايران)، منصور حیات غیبی (از اعضای هیات مدیره‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه)، شاپور احسانی راد (نماینده‌ی اخراجی کارگران کارخانجات نورد و پروفیل ساوه)، بهزاد خباز، غلامرضا خانی، خانم ثقفی، مریم حاج محسن، پروانه قاسمیان، فاطمه شاه نظری، شریفه، محمد فرجی، فرج الله سعدی، محمد اشرفی، علی رضا تقفی ، محسن تقفی ، سعید مقدم،سعید یوزی،بهروز خباز، مریم محسنی، فایق کیخسروی و زانیار احمدی، نجما رنجبران، علی معدب، سعید سجودی، جمال سید علی، سیروس رهیاد، خمید قربانی، سید جواد موسوی (از فعالان دانشجویی) و یکزاد زنگنه، امیریعقوبعلی، کاوه مظفری ، پوریاپوشتاره، طاها ولی زاده (از فعالین چپ ) و علیرضا فیروزی (از اعضای مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران) بازداشت و به زندان اوین بند 240 منتقل شدند. در همین روز و در رودهن نیروی انتظامی با ورود به دانش‌گاه رودهن و ضرب و شتم دانش‌جویان وهتاکی به آنان، موجب اعتراض دانش‌جویان این دانش‌گاه شد. در خاوران و در ادامه‌ي تخریب گورستان خاوران که محل دفن کشتار 67 است، پیکرهای کشته‌شده‌گان از دل خاک بیرون آورده شد و به مکانی نامعلوم منتقل شد. در خبر دیگر صدیقه فلاحت زاده در شعبه 28 دادگاه انقلاب به 8 سال زندان محکوم شد. وی روز 26 بهمن ماه دستگیر و به سلول‌های انفرادی بند 209 منتقل شده بود. هم‌چنین مسعود لقمان روزنامه‌نگار آزاد و سردبیر وب‌سایت روزنامک، پس از مضروب شدن توسط نیروهای امنیتی، بازداشت شد.

در دوازدهم اردیبهشت ماه خانواده‌های ده‌ها تن از بازداشت‌شده‌گان مراسم روز کارگر در مقابل دادگاه انقلاب تهران تجمع کردند و خواستار آزادی آنها شدند. در این روز کميسيون آمريکايی آزادی بين‌المللی مذهب، در گزارش سالانه‌ی خود از نقض سازمان یافته آزادی‌های مذهبی در ايران انتقاد کرد. در بخشی از گزارش آن‌ها آمده: «طی چند سال گذشته کارنامه ضعيف آزادی‌های مذهبی در ايران رو به وخامت نهاده است به ويژه برای اقليت‌های مذهبی مانند بهائيان، دراويش و مسيحيان.» هم‌چنین جمعی از مدافعان حقوق کودک و فعالان جنبش «لغو کار کودک در ایران» با صدور بیانیه‌یی به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر، خواستار ممنوعیت کار کودکان شدند. «اعلام جرم علیه همه‌ی اشکال کار کودکان» از مهم‌ترین خواسته‌های عنوان شده در این بیانیه است. مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران به مناسبت روز معلم طی بیانیه‌یی خواستار لغو حکم اعدام فرزاد کمانگر و آزادی هر چه سریع‌تر وی شد و در آخر این‌که پروانه اسانلو همسر منصور اسانلو با اشاره به وضعیت جسمانی بد وی خواستار آزادی وی شد.


در سیزدهم اردیبهشت ماه اتحادیه‌ي اروپا اجرای حکم اعدام دل‌آرا دارابی را محکوم کرد. نیروی انتظامی در ادامه‌ی طر‌ح‌های مختلف امنیت اجتماعی خود از پاک‌سازی خانه‌های مجردی که به زعم خودشان "لانه‌ي فساد" است، خبر داد. خبرهای منتشر شده از وضعیت بد منصور رادپور با تحمل 130 روز سلول انفرادی خبر دادند. جامعه‌ی بین المللی حقوق بشر دو زن جوان مسیحی را که در زندان اوین به سر می‌برند، به عنوان «زندانیان ماه مه» انتخاب کرده و افکار عمومی را به حمایت از آنان فرا خواندند. مریم رستم‌پور و مرضیه امیرزاده اسماعیل‌آباد که روز پنجم ماه مارس سال جاری در تهران دستگیر شده و با ۲۷ زن دیگر در سلولی در زندان اوین به سر می‌برند. آن‌ها متهم شده‌اند که «امنیت کشور را به خطر انداخته، در نشست‌های غیر قانونی مسیحیان شرکت کرده و کتاب مقدس را پخش کرده‌اند.» در حالی که رکسانا صابری هم‌چنان در اعتصاب غذا است و از محمدحسین فلاحیه‌زاده هیچ خبری در دست نیست جمعی از روزنامه‌نگاران و وب نگاران ایرانی در ۱۳ اردیبشت ماه، روز جهانی آزادی مطبوعات، با انتشار بیانیه‌یی، سوء استفاده از خبرنگاران را در بازی های سیاسی محکوم کردند. دیگر این‌که خانواده‌ی آیت الله بروجردی، روحانی زندانی به صورت تلفنی از سوی افراد نامشخص مورد تهدید قرار گرفتند. در این روز مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران از شکنجه و ضرب و شتم تعدادی از زندانیان رجایی شهر هم‌چون صلاح‌الدین جعفری خبر داد. دیگر این‌که علی عید نصیری پناه‌جوی اهوازی در تاریخ 27/4/2009 در عراق توسط نیروهای برون مرزی امنیتی در این کشور با هم‌کاری عده‌یی از کارکنان وزارت کشور عراق ربوده و به ایران منتقل شد و در آخر این‌که سیدرضا اطهرنیا 32 ساله به جرم قاچاق مواد مخدر صبح این روز در زندان اردبیل به دار آویخته شد.


در آخرین روز و در چهاردهم اردیبهشت ماه قشقاوی سخن‌گوی وزارت خارجه در حالی‌که دستگاه قضایی ایران رکسانا صابری را به 8 سال حبس محکوم کرده گفت که او یک ایرانی است و از مجامع بین المللی خواست که به حکم او اعتراضی نکنند! باز هم در ادامه‌ی طرح‌های مختلف امنیت اجتماعی، نیروی انتظامی برای کسبه‌ی لاله‌زار تهران مشکل‌‌ساز شد و آن‌ها در اعتراض به این حرکت نیروی انتظامی مغازه‌های خود را به نشانه‌ی اعتراض بستند. سر آخر نیروی انتظامی مجبور به عقب‌نشینی از یکی دیگر از طرح‌های مشکل‌ساز خود برای شهروندان شد. پایین‌تر از تهران زندانی مصطفی کیانی 28 ساله از بند 4 زندان مرکزی اصفهان که 2 سال است در این زندان به‌سر می‌برد، جهت اجرای حکم اعدام به سلول‌های انفرادی منتقل شد. هم‌چنین خبرها از اعدام قریب‌الوقوع دو زندانی نوجوان به نام‌های صفر انگوتی و امیر خالقی حکایت کردند. نیروی انتظامی در این روز از برگزاری تجمع معلمان نیز جلوگیری به عمل آورد و چندین تن از آنان را بازداشت کرد. رسول بداقی سخن‌گوی کانون صنفی معلمان تهران از اعضای مجموعه فعالان حقوق‌بشر در ایران از جمله بازداشت شده‌گان این روز است. در این روز حدود200 نفر از معلمان کرمانشاه در سازمان آموزش و پرورش این شهر تجمع اعتراضی آرامی را برگزار کردند. اعتراض معلمان کرمانشاه در حالی برگزار شد که در روزهای گذشته اعضای شورای مرکزی کانون صنفی در کرمانشاه تهدید و یا از اجرای تحصن و اعتراض منع شده بودند. پارلمان اروپا نیر روز دوشنبه از جمهورى اسلامى ايران خواست تا «بدون قيد و شرط» ركسانا صابرى، خبرنگار ايرانى – آمريكايى را آزاد كند و در آخرین خبر هفته این‌که وضعیت وحدت دانا زندانی بهایی در زندان شیراز وخیم گزارش شده است.

۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

نوجوانی در آستانه اعدام ‏پس از یازده سال زندان

خبرنامه امیرکبیر: رحیم احمدی کمال آبادی‎ ‎به خاطر جرمی که در ۱۵ سالگی مرتکب شده است، پس از تحمل یازده سال زندان، در معرض ‏اجرای حکم اعدام قرار گرفته است.‏

رحیم، در مورد قتلی که مرتکب شده، خودش به نیروی انتظامی مراجعه و اعتراف کرده است. طبق این اعتراف، او در ‏پانزده سالگی پس از یک دعوای خیابانی با چهار نفر که یکی از آنها رضا ز‏‎. ‎بوده درگیر می شود. او پس از چندی در ‏محله دیگری دوباره به دام آنها گرفتار می شود و این بار او را به اجبار به خانه یکی از ایشان می برند. بنا به گفته های ‏رحیم در این دعوای چند نفره علیه او، یکی از حاضران به نام حسین چاقویی به همراه داشت‏ و فرد دیگر به نام رضا ‏چوب. رحیم در حین دعوا چاقو را از دست حسین می گیرد و در رضا در حالی که چرخیده و خودش را به سمت او به قصد ‏زدن پرت کرده، چاقو در سینه اش فرو می رود. ‏

در گزارش پزشکی قانونی این قتل، علت مرگ، شوک ناشی از خونریزی شدید به دلیل اصابت جسم برنده به ریه چپ ‏مقتول عنوان شده است. ‏

محمد مصطفایی، وکیل رحیم، موکلش را مسستحق اعدام نمی داند و درباره پرونده او می گوید: آقای احمدی کمال آبادی به ‏دلیل احساس مسوولیت و عذاب وجدان، صادقانه رفتار کرده و خودش را در شب حادثه به عنوان قاتل به پلیس معرفی و ‏قتل را به گردن گرفته است. اما همچنین بصراحت گفته است که این عمل را عمدی انجام نداده و صرفا جنبه دفاعی داشته ‏است. ولی متاسفانه دادگاه کیفری استان فارس با استناد به بند ب ماذه ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی، عمل را که نوعا کشنده ‏بوده از مصادیق قتل عمد به حساب آورده است. ‏

با وجود تجدید نظرخواهی، این رای در شعبه ۳۷ دیوانعالی کشور تایید و حکم قصاص رحیم احمدی کمال آبادی در آبان ماه ‏سال۸۶ تایید شد. ‏

وکیل رحیم، اقدام موکلش را دفاع مشروع دانسته و معتقد است: در هنگام وقوع جرم، رحیم از سوی مهاجمان با چوب و ‏لگد، مورد حمله قرار گرفته بود. در آن زمان دسترسی به قوای دولتی نداشت و امکان فرار نیز مهیا نبود. بنابراین تنها راه ‏ممکن برای حفظ جانش را دفاع می دانست. از سویی، پزشکی قانونی نسبت به رشد عقلانی رحیم اظهار نظری نکرده ‏است. چگونگی اصابت چاقو به بدن مقتول نیز محرز نشده و موکلم نیز با وجود اینکه اقرار کرده که چاقو در دست وی بوده ‏است، اما تاکید کرده که دخالت فیزیکی و ذهنی به قصد عمل کشنده، از سوی وی صورت نگرفته است. ‏

رحیم احمدی کمال آبادی به گفته وکیلش در معرض اجرای حکم اعدام قرار دارد. به گفته خانواده این جوان محکوم به اعدام ‏او قرار است در ۳۰ بهمن ماه امسال اعدام شود. وکیل رحیم در نامه ای که به ریاست قوه قضائیه نوشته است، ضمن شرح ‏پرونده موکلش، نسبت به اینکه بر خلاف آیین نامه نحوه اجرای احکام اعدام وقصاص، زمان اجرای حکم نیز به وی ابلاغ ‏نشده اعتراض کرده است. ‏

سارا مقدم
روز

شهروند سنندجی در آستانه اعدام

سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان

شورش مهدی خانی که از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام عضویت در یک گروه مذهبی و بمب گذاری از محاکمه ومحارب شناخته شده با خطر اجرای حکم اعدام روبرو است .

این شهروند سنندجی که در دهم اذر ماه 1386 بازداشت شده است مدتی را در بازداشتگاه های تهران و سنندج تحمل حبس نموده،حکم اعدام وی از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامی سنندج صادر شد و با تایید این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر و ارسال آن به شعبه 4 اجرای احکام در معرض اجرای حکم قرار گرفته است.

اجلال قوامی سخنگوی سازمان حقوق بشرکردستان با اظهار نگرانی نسبت به خطر اجرای حکم اعدام این شهروند سنندجی گفت: بعنوان یک نهاد حقوق بشری از مسئولان قضایی کشور میخواهیم که در حکم صادره تجدید نظر نمایند و پرونده نامبرده بار دیگر مورد دادرسی مجدد قرار گیرد .

وی با بیان اینکه وکلای پرونده اعاده دادرسی و اعمال ماده 18را خواستار شده اند ،افزود: با توجه به وضعیت خانوادگی این متهم امیدوارم ماده 18 در مورد وی اعمال شود.

قوامی در ادامه افزود :از ریاست قوه قضاییه خواستاریم که موجبات دادرسی مجدد را در خصوص این پرونده فراهم نمایند و همچنین از نهادهای بین المللی حقوق بشر میخواهیم که نسبت به خطراجرای این حکم بی تفاوت نباشند.

دست کم ‏350 اعدام در سال 2008‏ در ایران

سايت حقوق بشر ايران آمار اعدام شدگان سال 2008 در ايران را حدود 350 نفر اعلام کرد. اين آمار به گفته سخنگوي اين ‏سايت، بر اساس آمار منتشر شده در رسانه هاي رسمي ايران استخراج شده است. ‏

اين گزارش به اعدام‎ ‎هاي انجام شده از تاريخ يکم ژانويه 2008 تا 31دسامبر 2008 نظارت دارد و مي نويسد : اين آمار به ‏هيچ وجه تصوير دقيقي از اعدامهاي ايران ارائه نمي دهد زيرا به گفته يک مقام رسمي حکومتي در ايران، برخي از ‏اعدامها در ايران هرگز در رسانه ها انتشار نمي يابد. اين مقام رسمي در گفت و گو با خبرگزاري جمهوري اسلامي در ‏مورد اعدام يک جاسوس گفت : ما معمولا جاسوسها را اعدام نمي کنيم و اگر هم اعدام کنيم، آن را اعلام نمي کنيم. اين امر ‏نشان دهنده اين است که همواره آمارهاي اعلام شده در منابع رسمي ايران، از آمار واقعي آن کمتر است.‏

‏ منابع آماري 282 مورد از آمار گزارش شده اين تحقيق، اخبار و گزارشهاي منتشر شده در مطبوعات و سايتهاي خبري ‏رسمي ايران است و 70 مورد از اين 350 اعدام گزارش شده، مربوط به گزارشهايي است که به گفته سايت حقوق بشر ‏ايران، گرچه منابع موثق آن را تاييد کرده اند اما برخي از آنها در رسانه ها انعکاس نداشته و از اين رو همچنان در دست ‏بررسي است. ‏

به نوشته اين تحقيق آماري استان تهران با 95 اعدام، بيشترين آمار را در بين استانهاي ايران داراست. پس از آن زاهدان با ‏‏32 اعدام، اصفهان با 23 مورد، قم با 19 مورد و مشهد با 12 مورد، بيشترين رقم اعداميان را داشته اند و بقيه استانها و ‏شهرستانهاي ايران رقمهاي کمتر از ده مورد را داشته اند. ‏

در اتهام هاي منجر به اعدام، طبق آمار موضوعي ( محکوميت بر اساس اتهام)، قتل، قاچاق موارد مخدر و تجاوز بيشترين ‏اتهام ها بوده اند اما همچنين مواردي همچون محاربه، فساد اقتصادي، جاسوسي و اراذل و اوباش نيز در آمار اعدام شدگان ‏به عنوان جرايم ايشان ذکر شده است. ‏

در 282 موردي که منبع آماري آنها مطبوعات و خبرگزاري هاي ايران بوده اند، نام چهار زن به چشم مي خورد که همگي ‏در زندان اوين به دار آويخته شدند.‏

در اعدام نوجوانان نيز نام هفت نفر ديده مي شود که در شهرهاي اصفهان، شيراز، سنندج و بوشهر به دار آويخته شدند. ‏

اين سايت که در معرفي خود نوشته است که تلاش مي کند تا اخبار و اطلاعات حقوق بشري ايران را به نقل از منابع رسمي ‏و موثق داخل ايران گزارش کند، همچنين به شيوه اعدامها نيز توجه کرده است. بر اين اساس، 20 مورد از اعدام هاي ‏گزارش شده، در ملا عام، دو مورد سنگسار ( از سه مجازات سنگسار در مشهد دو مورد منجر به مرگ شد و يک مورد ‏نجات يافت) و يک مورد در زندان اصفهان ابتدا تير باران و بعد به دار آويخته شد. ‏

آخرين آمار اعلام شده در مورد اعدام هاي ساليانه در ايران توسط سازمان عفو بين الملل اعلام شد که مربوط به سال 2007 ‏بود و شامل 317 مورد مي شد. اين سازمان هنوز آمار سالانه اعدام (2008) را اعلام نکرده است.

روز
بهروز ثمره

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

بی خبری از سرنوشت دو بانوی هوادار آيت الله بروجردی

فعالان حقوق بشر در ایران

هفده روز از بازداشت غیر قانونی و بی خبری از سرنوشت خانم ها مریم قاسمی و زهرا عبد الله وند می گذرد.

مراجعات مکرر خانواده های این افراد به دادسرای ویژه روحانیت و زندان اوین برای دیدار و یا کسب اطلاع از سرنوشت عزیزان خود تاکنون نتیجه ای در برنداشته است . مسئولین دادسرا در پاسخ به اصرار خانواده ها، با برخوردهای تحقیرآمیز و زننده، از ارائه هرگونه توضیحی خود داری می نمایند.

مسئولان دادسرای ویژه روحانیت خانواده های این دو متهم را به دلیل پیگیری وضعیت عزیزان خود تهدید نموده است. این مرجع قضائی خانم فاطمه عبدالله وند (خواهر زهرا عبدالله وند) را که دو بار سابقه دستگیری و زندانی شدن را دارند تهدید به بازداشت نموده است.

لازم به ذکر است که دادسرای ویژه روحانیت، در روزهای اولیه، بازداشت این دو زندانی عقیدتی را انکار می نمود.

یک فعال دانشجويی به دادگاه انقلاب فراخوانده شد

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده خانم نسیم سلطان بیگی دانشجوی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی و از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به شعبه 15 دادگاه انقلاب فرآخوانده شد.
خانم سلطان بیگی قرار است 3 اسفند ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب توسط صلواتی مورد محاکمه قرار گیرد. اتهاماتی که به او نسبت داده شده است بقرار زیر می باشد: اقدام علیه امنیت ملی/شرکت در تجمعات دانشگاه
خانم نسیم سلطان بیگی 12 آذر ماه 1386 توسط مامورین وزارت اطلاعات در یکی از خیابانهای تهران ربوده شد و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل گردید. او به مدت 55 روز در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت، او در اثر اعتراضات گسترده سازمانهای حقوق بشری و مراجع بین المللی با وثیقه سنگین آزاد شد. خانم سلطان بیگی چند ترم از تحصیل محروم شده است . او همچنین در جریان تجمع اعتراضی زنان نسبت به قوانین تبعیض آمیز در تاریخ 22 خرداد 1386 دستگیر و به مدت 8 روز در سلولهای انفرادی بند 209 زندانی بود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،به محاکمه کشاندن این دانشجو که برای حقوق برابر و آزادیخواهی تلاش نموده است را محکوم می کند و خواستار خاتمه اعلام نمودن این پرونده و اعاده حیثیت از اوست. و از تمامی سازمانها حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به نقض فاحش حقوق بشر در ایران است.

25 بهمن 1387 برابر با 13 فوریه 2009
وضعیت دانشجوی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

زندانی سیاسی سابق به 5 سال زندان محکوم شد

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بنابه گزارشات رسیده از بند 8 زندان گوهردشت کرج، آقای علی معزی 56 ساله از زندانیان سیاسی دهۀ 1360 در تاریخ 20 آبان ماه توسط بازجویان وزارت اطلاعات ربوده شد و به سلولها انفرادی بند 8 زندان گوهردشت کرج منتقل گردید. او از آن تاریخ تا بحال در سلولهای انفرادی این بند زندانی است .
آقای معزی روز یکشنبه 6 بهمن ماه به دادگاه انقلاب کرج منتقل گردید و توسط فردی بنام عاصف حسینی رئیس یکی از شعب دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت او به اتهام اینکه همسر و فرزندش در قرارگاه اشرف بسر می برند و با آنها دیدارکرده . او را به 5 سال زندان محکوم کرد که 3 سال آن تعلیقی می باشد.
آقای علی معزی روز 20 آبان ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات به منزل شخصی ایشان ربوده و پس از چندین هفته بی اطلاعی مشخص گردید که در سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت کرج بسر می برد. این بند در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد و شرایطی مانند بند 209 زندان اوین را دارا است.آقای معزی بیش از 3 ماه است که در سلولهای انفرادی این بند زندانی است و در طی این مدت ،خانواده او دوبار و هر بار به مدت 15 دقیقه بصورت کابینی و در حضور بازجوی وزارت اطلاعات توانسته اند با او ملاقات کند .او در طی این مدت تحت شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار داشته .
رضا عارفی با نام مستعار حاج حسن و حاج کامیار بازجویانی هستند که در دستگیری و انتقال او به سلولهای انفرادی بند 8 زندان گوهردشت مستقیما نقش داشتند.. دفتر دو بازجوی فوق الذکر در خیابان استقلال کرج می باشد.
آقای علی معزی در دهۀ 1360 سالها در زندان بسر برد و تحت شکنجه های وحشیانه قرار گرفت که در اثر این شکنجه ها دچار ناراحتی جسمی شدیدی شدند و علیرغم اینکه سالها از دوران زندانش می گذرد هنوز از نارحتی کلیه و روده رنج می برد.
در حال حاضر تعداد زیادی از خانواده هايی که با فرزندانشان در اردوگاه اشرف در عراق ملاقت کرده اند دستگیر و در زندان بسر می برند که عبارتند از خانم زهرا اسد پور گرجی و فرزندش خانم فاطمه جوشن دیدار با فرزندش، آقایان حمید و اصغر بنازاده دیدار با فرزندانشان، آقا شیر محمد رضائی دیدار با فرزندش،هود یازرلو همراهی کردن مادرش و دیدار با خاله اش و همچنین 18 نفر از مادران و پدران سالخورده در فرودگاه تهران که قصد دیدار با فرزندانشان در قرارگاه اشرف را داشتند دستگیر و به بند 209 انتقال داده شدندو تعداد زیادی دیگری از خانواده های در زندان بسر می برند، سنین اکثر خانواده های نامبرده بین 47 تا نزدیک به 80 سال می باشد.و در شرایط بسیار بد جسمی و فشارهای طاقت فرسای زندان بسر می برند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش به منازل ، به کروگان گرفتن واحکام سنگین زندان به دلیل بودن فرزندانشان در قرارگاه اشرف را محکوم می کند. و از سازمان های حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به شیوه های ضد بشری علیه خانواده ها در ایران است.

25 بهمن 1387 برابر با 13 فوریه 2009
وضعیت زندانی سیاسی فوق به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

گزارشی از شکنجه سه متهم امنیتی در اطلاعات سنندج

فعالان حقوق بشر در ایران

دو شهروند کرد و یک تبعه عراقی مدت 92 روز را در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج تحت شکنجه و بدرفتاری سپری نمودند، این افراد پس از انتقال به زندان همچنان از خدمات پزشکی محروم هستند.

جمشید رفیق دوست ، کاندیدای دوره هشتم مجلس از مریوان ، فوق لیسانس حسابداری ، مسئول سهام عدالت استان کردستان ، مدرس دانشگاه، حسابرس نظارت مالی سازمان امور اقتصادی و دارایی و پیمانکار پروژه های روستاهای شیان و هشمیز بنیاد مسکن یکی از سه بازداشت شده این پرونده می باشد. وی که به همراه دو متهم دیگر در تاریخ 15 آبان ماه بازداشت گردیده بود مدعی است با اعمال نفوذ یکی از رقبای انتخاباتی وی ، نامبرده مورد ضرب و شتم بلند مدت و مکرر در این بازداشتگاه قرار گرفته است. آقای رفیق دوست که مدت 92 روز را در سلول انفرادی به سر برده است به دلیل آسیب های وارده از ناحیه مفصلی پا دچار مشکل گشته است. همچنین چاپخانه هورام که متعلق به ایشان می باشد در طول زمان بازداشت ایشان پلمپ گردیده است.

دیگر متهم این پرونده "جمیل جمال سعید" اهل بخش خرمال حلبچه و تبعه عراق می باشد ، نامبرده که دارای همسری ایرانی می باشد در زمان بازداشت ساکن یکی از روستاهای مریوان بوده است .

در زمان بازداشت ، همسر ایشان به نام خانم "فراست باب" فرزند حسین بازداشت گردید . نیروهای امنیتی با نگهداری خانم باب در محلی نامتعارف و ضرب و شتم ایشان بر همسر ایشان فشارهای روانی وارد نمودند.

آقای جمال سعید ، توسط نیروهای امنیتی تهدید به تجاوز جنسی گردید و بصورت مستمر تحت بدرفتاری و شکنجه قرار گرفت بطوریکه بدن وی بوسیله آب جوش سوخته و از ناحیه کمر و مفاصل دچار ناراحتی گشته است ، این متهم در زمان بازجویی به دلیل شدت ضربات وارده دچار نارسائی کلیه گشته بود، ماموران امنیتی به دلیل وخاومت جسمی ناچار به انتقال ایشان به بیمارستان گردیدند. آقای جمال سعید مدعی است نیروهای امنیتی مبلغ دو میلیون تومان وجه نقد را نیز ار منزل ایشان ضبط نموده اند.

عبدالله مردوخی اهل مریوان دیگر متهم این پرونده می باشد که همچون سایر بازداشت شدگان مدت 92 روز را در سلول انفرادی و مستمر تحت بدرفتاری و شکنجه سپری نموده است. خانواده متهمان در طی مدت 92 روز حضور آنان در بازداشتگاه اداره اطلاعات از سرنوشت این افراد بی اطلاع بوده اند.

این سه متهم علیرغم انتقال به زندان مرکزی سنندج در تاریخ 17 بهمن ماه کماکان از رسیدگی پزشکی محروم می باشند.

لازم به ذکر است اتهامات این افراد اقدام علیه امنیت ملی از طریق جاسوسی عنوان شده است.

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

با افزایش فشارها بر دانشجویان دانشگاه شیراز؛ حمداله نامجو یازدهمین بازداشت شده دانشگاه شیراز

خبرنامه امیرکبیر: حمداله نامجو یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه شیراز بازداشت شد. با بازداشت نامجو شمار بازداشت شدگان شیراز در دو هفته گذشته به ۱۱ نفر رسید. پس از بازداشت آرش روستایی و هادی الم لی در روز دوشنبه و بی خبری از وضعیت این دو دانشجو بازداشت نامجو نگرانی ها از ادامه بازداشت دانشجویان را افزایش داده است.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر با آزادی لقمان قدیری گل تپه، عبد الجلیل رضایی، کاظم رضایی و محسن زرین کمر که شنبه ۱۴ دی بازداشت شده بودند و همچنین عباس رحمتی که ۲۱ دی ماه بازداشت شده بود، روند آزادی ها نیز متوقف شده است. به گفته نزدیکان این دانشجویان آقای کریمی قاضی رسیدگی کننده به این پرونده با توجه به مسائلی (که گفته می شود تماس های انجام گرفته نهادهای امنیتی می باشد) بیان کرده اند که فعلا قرار بازداشت نامجو و روستایی و الم لی با قرار وثیقه جابجا نمی شود. همچنین قاضی از قبول قرار وثیقه ۳ دانشجوی دیگر بازداشت شده - سعید خلعتبری، عنایت تقوی و احمد کهنسال - که به همراه رحمتی قرار آن ها به قرار وثیقه تبدیل شده بود، خودداری می نماید.

همچنین تهدیدات و فشارها علیه اسماعیل جلیلوند، آلما رنجبر و یونس میرحسینی ۳ دانشجوی احضار شده دیگر افزایش یافته است. این ۳ دانشجو در اعتراض به احضار قضایی به نهاد غیر قضایی حاضر به حضور در دفتر وزارت اطلاعات نشده بودند.

با توجه به أغاز امتحانات موج احکام اجرایی دانشگاه علیه دانشجویان نیز شدت یافته است. علاوه بر ۷ حکم قطعی که دوشنبه علیه دانشجویان صادر شده بود امروز نیز احکام دیگر محرومیت از تحصیل دانشجویان صادر شده است.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر برخورد با دانشجویان دانشگاه شیراز با نزدیک شدن با انتهای ترم با احضار ۳۷ دانشجو به کمیته انضباطی شروع شد. احضارهایی که در أغاز به صدور حکم ۲۸ ترم تعلیق برای ۱۸ دانشجوی دانشگاه شیراز شده بود که به تدریج این احکام از سوی دانشگاه قطعی و اجرایی شده است. همچنین در کنار برخوردهای انضباظی، ۱۵ دانشجو در ظرف ۲ هفته به اداره اطلاعات شیراز احضار که متعاقب آن ۱۱ نفر بازداشت شده و یک دانشجو نیز پس از ارائه توضیحات آزاد شده بود. با آزادی ۵ دانشجو در ابتدای این هفته همچنان ۶ دانشجو - آرش روستایی، حمداله نامجو، هادی الم لی، سعید خلعتبری، عنایت تقوی و احمد کهنسال - در بازداشت به سر می برند.

درگیری دانشجویان با مزدوران حراست در دانشگاه بابل

خبرنامه امیرکبیر: صبح روز سه شنبه ۲۴ دی ماه و در ایام برگزاری امتحانات پایان ترم دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بار دیگر شاهد رویداد تازه ای بود.

همان طور که پیشتر به اطلاع رسید ۴ عضو انجمن اسلامی این دانشگاه در هفته پیش به دلیل برگزاری مراسم ۱۶ آذر در این دانشگاه به کمیته انضباطی فرا خوانده شدند.انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه نیز در دفاع از این دانشجویان از روز شنبه به جمع آوری امضا برای محکوم کردن این موضوع پرداخت و همچنین نامه سرگشاده ای را علیه قربانی رییس حراست دانشگاه منتشر نمود و به افشاگری علیه او پرداخت.

در این نامه اشاره شده بود که قربانی و نیروهای امنیتی خارج از دانشگاه رییس واقعی و مافیای قدرت پشت پرده دانشگاه هستند و مسئولین دانشگاه اختیاری ندارند. در پی این اقدامات اقتدارگرایان که فکر می کردند در ایام امتحانات می توانند به راحتی برای دانشجویان احکام سنگین صادر کنند و هیچ دانشجویی در برابر آنان موضع نمی گیرد شوکه شدند و در حرکتی شتابزده خانواده محسن برزگر (دبیر فرهنگی انجمن اسلامی و یکی از دانشجویان احضار شده به کمیته انضباطی) را به اداره اطلاعات شهرستان بابل فرا خواندند و در آنجا با تهدید و ارعاب پدر و یکی دیگر از اعضای خانواده وی مبنی بر صادر شدن حکم تعلیق و بازداشت برای فرزندش از آنها خواستند که جلوی جمع آوری امضا در دانشگاه را بگیرند.

در پی این اقدام وقیحانه نیروهای امنیتی بیش از ۳۰ تن از اعضای فعال انجمن اسلامی به بخش حراست دانشگاه رفته تا نسبت به این کار او و همدستانش اعتراض کنند که وی به محض مشاهده دانشجویان به سمت اتاقش فرار کرده و درب اتاق خود را قفل نمود! نیروهای حراست نیز به محض در خطر دیدن رییس خودشان فورا به سمت دانشجویان حمله کردند که در نتیجه این درگیری چندین دانشجو و حراستی زخمی شدند و لباس بعضی از دانشجویان نیز پاره شد.

دانشجویان عصبانی بر مامورین حراست غلبه کرده و قصد شکستن درب اتاق قربانی و ورود به آنجا را داشتند که با حضور دکتر مجیدی قائم مقام دانشگاه و دکتر امینی راد معاونت فرهنگی دانشگاه در جمع دانشجویان و درخواست آنها مبنی بر مذاکره با دانشجویان معترض از این کار خودداری نمودند.

در پی این اقدام نمایندگان این دانشجویان به دفتر رییس دانشگاه دکتر شکری رفتند و با او مذاکره کردند و سایر دانشجویان تا اتمام مذاکرات که حدود ۲ ساعت به طول انجامید ناحیه حراست را محاصره کردند. دکتر شکری متعهد شد که از قربانی توضیح بخواهد و چنین اقداماتی دیگر تکرار نشود. دانشجویان پس از اتمام مذاکرات مجددا به سمت ناحیه حراست رفتند و به معاون قربانی اعلام کردند در صورتی که یک بار دیگر خانواده دانشجویی توسط اداره اطلاعات احضار شود دانشگاه برای قربانی امن نخواهد بود.

گفتنی است در دانشگاه ۳۰۰۰ نفری صنعتی نوشیروانی بابل تاکنون بیش از ۱۱۰۰ نفر از دانشجویان طومار حمایت از افراد احضار شده به کمیته انضباطی را امضا کرده اند.جمع آوری امضا همچنان ادامه دارد.

بازداشت چند تن از اهالی روستای ساروقامیش بوکان

آژانس خبری موکریان
سرویس حقوق بشر :

چند تن از اهالی روستای ساروقامیش از توابع شهر بوکان واقع در استان آذربایجان غربی ، به نام های ریبوار بیرامپور ، ، بیژن پژومان ، هژار پژومان ، اسعد دامنگیر و پیمان علیزاده ساعاتی پس از نیمه شب دو روز قبل از سوی نیروهای حکومتی بازداشت شدند.

تاکنون هیچ علت یا عللی از سوی مراجع رسمی برای بازداشت این افراد اعلام نشده است.

گفتنی است که خانواده های این افراد ،نگرانی خود را نسبت به وضعیت و سرنوشت فرزندانشان ابراز نموده اند.

قتل دانشجوی سنندجی؛ هیچ کسی پاسخگو نیست

سایت روز: یکسال پیش در چنین روزهایی،ابراهیم لطف اللهی فعال دانشجویی سنندجی، ۹ روز پس از اینکه از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد، در بازداشتگاه اطلاعات سنندج به طرز مشکوکی جان سپردو بدون اطلاع خانواده اش در گورستان بهشت محمدی سنندج دفن و قبر وی هم بلافاصله از سوی نیروهای امنیتی، با سیمان بتون ریزی شد.مسئولان قضایی دلیل مرگ این دانشجو را “خودکشی” اعلام کردند اما خانواده این فعال کرد مدعی شدند که فرزندشان بر اثر شکنجه به قتل رسیده است.در این ارتباط با هیوا احمدی، عضو موسس کانون دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان گفت و گو کرده ایم.

مرگ ابراهیم لطف اللهی اعتراضات گسترده ای را در پی داشت و صدها فعال اجتماعی در ایران، چندی بعد، با صدور بیانیه ای خواستار انجام تحقیقات مستقلی در مورد علت مرگ وی شدند.

با وجود همه اعتراضات،بازپرس پرونده با درخواست خانواده ابراهیم لطف اللهی مبنی بر نبش قبر فرزندشان و کالبد شکافی وی مخالفت کردند و عملا پیگیریهای خانواده این دانشجو راه به جایی نبرد.

در همین ارتباط کانون دانشجویان مدافع حقوق بشر کردستان با صدور بیانیه ای با اشاره به سالگرد مرگ ابراهیم لطف اللهی، از رویکرد مسئولان قضایی و امنیتی در خصوص این پرونده انتقاد کرده است.

هیوا احمدی از اعضای موسس این کانون دانشجویی در گفتگو با روز گفت: “پرونده‌ آقای لطف اللهی به‌ دلیل امتناع مقامات امنیتی استان کردستان و اصرار آنان بر پنهان ماندن زوایای مرگ مشکوک ابراهیم لطف اللهی با بن بست مواجه شده است. در واقع عملا به‌ دلیل اقداماتی که‌ پس از مرگ مشکوک ابراهیم صورت گرفت، از قبیل بتون ریزی محل دفن وی و انتشار شایعه‌ خودکشی این دانشجو از همان ابتدا مشخص بود که‌ نمی توان در روندی بی طرفانه در این پرونده‌ مواجه‌ بود”.

آقای احمدی در ادامه افزود: “هنگامی که‌ به‌ یک کمیته‌ بی طرف که‌ آن موقع مورد خواست فعالان دانشجویی و مدنی بود اجازه فعالیت ندادند راه بر انتشار هر احتمالی باز شد که‌ یکی از قوی ترین این احتمالات قتل آقای لطف اللهی بود”.

این فعال حقوق بشر همچنین مخالفت مسئولین با درخواست نبش قبر ابراهیم لطف اللهی را نشانه “ترس و وحشت از افشای حقیقت” دانست و گفت: “مرگ ابراهیم بنا بر گزارش پزشکی قانونی به‌ علت ضربه‌ای بوده‌ است که‌ به‌ سر این فعال دانشجویی هنگام بازداشت وارد آمده‌ است.اما هنگامی که‌ به‌ صورت خودسرانه‌ و بدون حضور و اطلاع خانواده‌ اقدام به‌ تشییع پیکر ابراهیم کردند، ابتدا علت مرگ، خودکشی اعلام گردید. نهایتا با گزارش پزشکی قانونی تضادها نمایان شد و بالاخره، صلاح را در پنهان کاری دیدند”.

هیوا احمدی همچنین با بیان اینکه “همه زمینه‌هایی که‌ مقدمات مرگ مشکوک ابراهیم لطف اللهی را به‌ وجود آوردند کماکان به‌ قوت خود باقی هستند”، افزود: “هم اکنون با توجه اینکه آن زمینه ها حتی تقویت هم شده اند و با دستگیری روز افزون فعالان مدنی کرد و دانشجویان ـ در حال حاضر بالغ بر ۱۵ دانشجوی کرد در زندانها هستند ـ نگرانی های ما روز به‌ روز بیشتر می شود”.

کانون دانشجویان مدافع حقوق بشر هم در همیت ارتباط در بیانیه خود نوشته اند: “کانون دانشجویان مدافع حقوق بشر در سالروز جان سپردن ابراهیم لطف اللهی، به‌ یاد می آورد که‌ شمار کثیری از دانشجویان کرد در زندانها تحت دشوارترین شرایط به‌ سر می¬برند؛ به‌ ویژه‌ دانشجوی کرد حبیب الله‌ لطیفی در حالی با حکم مرگ مواجه‌ شده‌ است که‌ هم اکنون در سلول های انفرادی اداره‌ی اطلاعات سنندج با وضعیت نامشخصی روبرو است”.

روناک صفازاده‌ با اتهامی تازه‌ از زندان به‌ دادگاه احضار شد

زنان آذرمهر کردستان: روناک صفازاده‌ عضو زندانی انجمن زنان آذرمهر کردستان و فعال کمپین یک ملیون امضا به‌ دادگاه احضار و به‌ اتهام مشارکت در اعتصاب غذای زندانیان کرد تفهیم اتهام شد.

احضار روناک صفازاده‌ به‌ دادگاه که‌ مورد تایید آقای دکتر محمد شریف و خانواده‌ی وی نیز قرار گرفته‌ است،پس از آن صورت می پذیرد که‌ در گزارشات پیشین از تغییر محل زندان هانا عبدی دیگر فعال زن از زندان همدان به‌ مشکین شهر خبر داده‌ شده‌ بود.

گفتنیست که‌ خانم فاطمه‌ گفتاری نیز پس از اتمام اعتصاب به‌ همین اتهام محاکمه‌ گردیده‌ و همچنین دهها زندانی دیگر به‌ اتهام مشارکت در اعتصاب غذای زندانیان سیاسی کرد با اقدامات تنبیهی مواجه‌ شده‌اند که‌ نمونه‌ اخیر آن تغییر مکان 54 زندانی کرد در زندان ماکو بود.در همین راستا برخی از منابع حقوق بشری هفته‌ پیش از آغاز دوباره‌ی اعتصاب در این زندان خبر داده‌اند که‌ هنوز اطلاع تازه‌ای از آن در دست نیست.

انتقال آیت الله بروجردی به بند زندانیان خطرناک

فعالان حقوق بشر در ایران

مسئولان زندان یزد با انتقال روحانی زندانی ، آیت الله بروجردی از بند نظامیان این زندان به بند زندانیان مواد مخدر که دارای شرایط محدودتری از نظر امکان تماس و همچنین امنیت کمتری می باشد ، موجبات اعتراض این زندانی عقیدتی به شرایط خود در این زندان گردیدند.

آقای بروجردی در این ارتباط، پیامی به شرح زیر مخابره نموده اند:

امروز مرا به بند دیگری منتقل کردند و با نیت آزار بیشترم، جایم را تغییر دادند، در این قسمت از زندان یزد به مشکلات جدید و جدی تری مبتلا گشته ام که از جمله سردی مکان و تضییقات ارتباطی با تلفن می باشد، هدف هیئت حاکمه دیکتاتور و زورگو از پا درآوردن مقاومت و خاموش کردن فریادم می باشد. اکنون بار دیگر از وکلایم در داخل و خارج از کشور می خواهم تا مراتب اعتراضات وسیع خود را نسبت به هدم حقوق بشر و سلب تنفس یک پیشوای مذهبی زندانی اعلام کنند و از نهادهای مدافع زندانیان و اسرا بخواهند تا حرکت رهائی بخش خود را تشدید نمایند و نیز از رسانه های جمعی جهان در رفع حصارهای سنگین و سخت من مساعدت گیرند، قطع تلفنهای من به معنای کور کردن دیده بان حقوق بشر در زندانهای قرون وسطائی دیکتاتور است، خفه کردن یک منادی آزادی و مبشر استقلال اعتقادی در بندهای نکبت بار حکومت مذهبی به مفهوم انسداد خبررسانی های پایدار و موثر در جهان معاصر می باشد.من لحظات رقت باری را سپری می کنم که نیازمند مساعدت فوری مجامع جهانی هستم.

حكومت نظامی اعلام نشده در همايونشهر

بنابه گزارشهای دریافتی پس از درگیریهای شدید مردم همایونشهر با ماموران سركوبگر نیروی انتظامی در هشتم محرم كه به كشته شدن دست کم یک نفر منجر شد، وضعیت این شهر و شهرهاى درچه و زینبیه همچنان ناآرام است و نیروهای امنیتی یک حكومت نظامی اعلام نشده را در این شهرها برقرار كرده اند.

بنابر این گزارش هم اكنون 260 نفر از دستگیر شدگان به زندان مركزی اصفهان منتقل شده اند كه تعدادی از آنها در سلولهای وزارت اطلاعات و در پادگان موسوم به ایراندوست نگهداری می شوند.

بازداشت شدگان از ساكنان همایونشهر، درچه، قهدریجان، زینبیه و مناطق داخل شهر اصفهان هستند. این افراد پس از بازجويی و شكنجه شدید در پادگان ایراندوست، به شكنجه گاههای رژیم در زندان دستگرد منتقل شده اند.

۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

موج دستگيريها در شیراز

در روزهای گذشته نیز ماموران نیروی انتظامی در شیراز به بهانه طرح موسوم به امنیت اجتماعی تعدادی از شهروندان را دستگیر و بازداشت کردند.طی 48ساعت گذشته( روزهاي چهارشنبه و سه شنبه ) 127 نفر را در خیابانها و پارکها دستگیر و بازداشت کردند. درهمین رابطه نیز تعداد 103 دستگاه خودرو و 281 دستگاه موتور سیکلت نیز توقیف شدند و 4 دستگاه تجهیزات گیرنده ماهواره نیز کشف و ضبط شد.

خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زن محبوس است!

خانم شهنازغلامي در صحبگاه، 09/08/87در منزل مسكوني اش درتبريزاز سوي چند نفر از نيرو هاي امنيتي با ضرب و شتم و توهين دستگيرشده است. پس از دستگيري مامورين اطلاعات اقدام به برداشتن كليه لوازم وسايل شخصي خانم غلامي از جمله شناسنامه , پاسپورت , كيس كامپيوتر , موبايل ,كتاب ها و جزوات, دفترهاي تلفن و حتي دفترچه ي حساب بانكي و كوپن كرده اند .
در حال حاضر خانم شهناز غلامي در بند قاتلين و معتادان زن در زندان تبريز در بدترين و ضعيت و به صورت كف خواب در حال بازداشت است. هيچ گونه لباس گرم وو سايل
گر مايشي در اختيار خانم غلامي قرار ندارد و تنها زير انداز وي يك پتو است كه بروي كاشي كف بند مي اندازد كه به همين علت دچار درد شديد در ناحيه ي پاها و كمر شده است. تنها اتهام خانم غلامي خبر رساني در مورد فعالان مدني آذربايجان است، چيزي كه در هيچ جا ي دنيا جرم و گناه حساب نمي شود .
از سوي ديگر خانم غلامي عهد دار مسئوليت دخترخردسال و مادر پيرش نيز هست و در اين مدت كه در زندان بسر مي ببرد از وضعيت نا مساعد آنها خبري نيست .
خانم غلامي علاوه بر قرار داشتن در بند زندانيان عادي و خطر ناك و نداشتن امكانات اوليه يك زنداني ، در زمان بازداشت در اداره اطلاعات مورد شديدترين شكنجه هاي روحي و جسمي قرار داشته است .
احتمالاً در روزهاي آينده آقاي نقي محمودي و كالت و دفاع از خانم غلامي را قبول نما ئيد .

شکنجه روحی خانواده عبداله عباسی جوان توسط عوامل وزارت اطلاعات

در حالی که امروز 28 آذر , ششمين روز از اعتصاب غذای مهندس عبداله عباسی جوان, فعال سرشناس آذربایجانی و استاد دانشگاه رجایی تهران را پشت سر ميگذاريم ,هنوز هیچ خبری مبنی بر سلامت جسمانی وی حاصل نشده است.
اخبار رسیده حاکی از آن است که آقای یداله عباسی برادر مهندس جوان صبح روز دوشنبه با حضور در دایره امنیت شعبه 20 دادگاه انقلاب تهران و برای اطلاع یافتن از وضعیت نامعلوم برادر خود یک در خواست کتبی برای ملاقات حضوری با برادرش داده است. ولیکن کارکنان آن مرجع قضایی با نمایشی شرم آور منکر بازداشت مهندس جوان در بازداشتگاه های اداره اطلاعات تهران را شده اند.
با این حال لازم به توضیح است که پیشتر مهندس جوان نه تنها در یک مکالمه کوتاه تلفنی خبر از بازداشت خود در بند انفرادی 209 زندان اوین را داده بود بلکه دیگر فعالین تازه آزادشده از بازداشتگاه اوین نیز خبر اعتصاب غذای اورا تصدیق کرده اند . ضمنا در سه تماس جداگانه که با خانواده مهندس جوان از اداره اطلاعات تهران صورت پذیرفته 2 بار از آن تهدیدبه عدم پیگیری پرونده این فعال سر شناس آذربایجانی شده اند و یک بار ماشین توقیف شده وی به آنها برگردانده شده است.
خانواده عباسی جوان با ابراز نگرانی شدید از وضعیت پیش آمده براي اووهمچنین خواهرزاده بازداشتی او (حسین حسینی) از تمامی فعالین حقوق بشر برای آزادی دو عزیز در بند خود که از تاریخ 23/8/87 در وضعیت نا معلومی به سر مببرند در خواست کمک فوری کرده اند.

کبودوند دوباره دچار حمله قلبی شد

براساس آخرین اطلاعات دریافتی در ساعات بامدادی نیمه شب چهارشنبه محمدصدیق کبودوند رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان برای بار دوم ظرف 7 ماه گذشته در بند 8 زندان اوین دچار حمله قلبی شد. این واقعه در حالی روی داده که دیگر زندانیان در خواب بودند.
اگرچه حمله قلبی اخیر نیز بدون عوارض بوده ودفع شده اما سازمان حقوق‌بشر کردستان نمی‌تواند نگرانی خود را از تکرار مجدد آن برای رئیس زندانی خود پنهان بدارد. لذا مسئولیت هرگونه عواقب سوء و احتمال اتفاقات ناگوار را متوجه دادستانی انقلاب، دادگاه انقلاب و وزارت اطلاعات می‌داند.
شایان ذکر است طی روزهای گذشته پزشک زندان اختصاصاً آقای کبودوند را مورد معاینه قرار داده و با تجدید داروهای مصرفی و تنظیم رژیم غذایی گزارشی از وضعیت ادامه نوسانات فشار خون ، سرگیجه‌ها و همچنین پیشرفت بیماری‌های مثانه و پروستات وی تهیه کرده بود.
گفته می‌شود در گزارش‌های پزشکی مذکور قید شده که آقای کبودوند تحت نظر متخصصین قلب داخلی، ارئولوژی، مغز و گوش و حلق قرار دارد و بیماری‌های وی تحت کنترل است. یادآور می‌گردد درمانگاه زندان از چندماه پیش نامه‌هایی جهت اعزام ایشان به مراکز درمانی بیرون از زندان جهت معاینات دقیق قلبی و معالجه پروستات وی به دادستانی و دادگاه ارسال کرده که تاکنون بلاجواب بوده است.
در همین حال پزشکان زندان می‌گویند عمل جراحی وی نیاز به مراقبت ویژه یکساله پس از عمل دارد که چنین مراقبتی در زندان به هیچ وجه امکانپذیر نیست. پزشکان توصیه کردند که آقای کبودوند فعلا ناچار است با مصرف مداوم داروها و رعایت برنامه رژیم غذایی وضعیت موجود را تحمل کند.
از سوی دیگر، با بارش برف و کاهش شدت درجه هوا و برودت سرما طی روزهای اخیر، سیستم گرمایشی زندان اوین بویژه بندهای 7 و 8 که در فراز کوه قرار دارد با قطع مکرر گاز مواجه شده و در چنین شرایطی زندانیان این بندها در وضعیت بسیار نگران‌کننده‌ای به سر می‌برند.
تهران: 27 آذرماه 1387/ 17دسامبر 2008

۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

گزارش کامل تجمع بزرگ دانشجویان دانشگاه شیراز

تجمع بزرگ دانشجویان دانشگاه شیراز با جمعیتی بالغ بر 2500 نفر برگزار شد:
بنا به فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز، امروز(18 آذر) تجمع پرشور دانشجویان این دانشگاه با جمعیتی بالغ بر 2500 نفر و در پردیس ارم برگزار گردید. در ابتدای این تجمع نیروهای حراست با حمله به دانشجویان قصد داشتند، سیستم صوتی و دستگاه‌های آمپلی فایر را مصادره کنند که با واکنش شدید دانشجویان مواجه شدند. نیروهای حراست که مشخص بود از بیرون دانشگاه آورده شده بودند، چند تن از دانشجویان را مضروب کردند و یکی از سه پایه‌های باند‌های سیستم صوتی را دزدیدند. در این هنگام دانشجویان یکصدا فریاد می‌زدند که «پینوشه، پینوشه؛ ایران شیلی نمیشه، 18 آذر ما، 18 تیر میشه» و «حراست، حراست، خجالت خجالت». یکی از دانشجویان اعلام کرد که اگر یک مو از سر یکی از دانشجویان دانشگاه کم شود، حادثه‌ای نظیر 18 تیر به وجود خواهند آورد.
پس از این که نیروهای حراست موفق نشدند، سیستم صوتی دانشجویان را از کار بیندازند. دانشجویان در میدان پردیس حلقه زدند و سرود «یاردبستانی من» و نیز «حرکت از این بیش شتابان کنید» را خواندند. پلاکاردهایی در دست دانشجویان بود که روی آن‌ها نوشته شده بود: «دانشگاه پادگان نیست»، «روشن از ایمان به طلوعی غریب، چوبه‌ی اعدام چراغان کنید»، «نه به جنگ، نه به استبداد»، «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه»، «گر تیر و فتنه بارد، جنبش ادامه دارد»، «Live free or die»، «دانشگاه آخرین سنگر آزادی»، «دانشگاه زنده است» و...
این مراسم که با عنوان «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه» راس ساعت 11:30 آغاز شده بود، پس از شعار دادن و سرودخوانی وارد فاز تریبون آزاد شد. اولین دانشجو از برخورد حراست دانشگاه و حمله به دانشجویان به شدت انتقاد کرد و گفت: «حاکمیت سعی دارد روز دانشجو را نیز حکومتی کند. و به این ترتیب هرگونه مخالفت را از جنبش دانشجویی حذف کرد». نفر بعدی نسبت به سیاست‌های دولت احمدی‌نژاد به شدت انتقاد کرد و صحبت‌های خود را به سیاست‌های اقتصادی و نیز برخورد سرکوبگرانه این دولت با فعالان دانشجویی و مدنی اختصاص داد.
یکی دیگر از دانشجویان در مورد جنبش دانشجویی و شرایط آن صحبت کرد و گفت جنبش دانشجویی جنبشی آوانگارد و رادیکال است. وی گفت: «آوانگارد کیست؟ ما آوانگاردیم. من یک آوانگارد هستم. آوانگارد، یعنی گاردِ بی‌حفاظ و بی‌پوشش، کسی که بدون هیچ سپری در برابر ظلم و ستم می‌ایستد و مبارزه می‌کند، در برابر تندر می‌ایستد، خانه را روشن می‌کند و می‌میرد... اگر آوانگاردیسم و رادیکالیسم تبه‌کاری است، من به شخصه به این تبه‌کاری معترفم.» وی همچنین به دخالت‌های وزارت اطلاعات در امور دانشگاه‌ها و نیز به نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی به شدت اعتراض کرد. از جمله موارد دیگری که این دانشجو به آن پرداخت، بازداشت فله‌ای دانشجویان در 13 آذر 86 و نیز تابستان 87 بود. وی همچنین به بازداشت و حکم فرزاد کمانگر و دیگر معلمان دربند به شدت اعتراض کرد و خواستار لغو فوری احکام همه‌ی فعالان سیاسی و مدنی شد. این فعال دانشجویی که به شدت از طرف دانشجویان تشویق می‌شد، اعلام کرد که «مواردی که ما به آن اعتراض داریم لیستی از خواسته‌های ما نیست که بخواهیم ملتمسانه آن‌ها را از حاکمیت طلب کنیم، بلکه بر سر آن‌ها مبارزه می‌کنیم و تا پیروزی کامل از پای نخواهیم نشست.»
یکی دیگر از دانشجویان گفت: «بحث امروز من در مورد چماق است. یکی از چماق‌ها کارپرور معاون دانشجویی دانشگاه شیراز است. دیگری همین حراست دانشگاه شیراز است که آشکارا به دانشجویان حمله می‌کند. چماق دیگر وزارت اطلاعات و قوه قضاییه است.»
دانشجویی دیگر در سخنان خود گفت: «بنده انتقاد از احمدی‌نژاد و دولت را به راننده‌های تاکسی می‌سپارم. علت سرکوب‌های موجود در جامعه، غیر مردمی بودن نظام حاکم است که سعی در کنترل تمام اجزای جامعه دارد.» وی انتصابی بودن مدیران دانشگاه‌ها را به شدت مورد اعتراض قرار داد و خواستار برکناری کارپرور معاون دانشجویی و ریاست کمیته‌ی انضباطی شد.
یکی دیگر از فعالان دانشجویی صحبت‌های خود را به رهبری اختصاص داد. این دانشجو که از دانشجویان معتقد به روشنفکری دینی بود، گفت: «ما قرار بود نظرسنجی در مورد سطح محبوبیت رهبری در دانشگاه‌ انجام دهیم. هر جور سوال طرح کردیم با آن مخالفت شد و گفته شد که سوال‌های شما علمی نیست. این مطلب در نشریه ما به چاپ رسید و در نهایت بنده بدون احضار به کمیته‌ی انضباطی، به یک ترم محرومیت از تحصیل محروم شدم. من یک سوال دارم. اگر رهبری دیکتاتور نیست چرا نباید در مورد وی نظرسنجی شود؟ رهبر من علی است. اگر رهبری پیرو علی است، چرا در سفر وی به استان فارس این همه ریخت و پاش و تجملات وجود داشت؟ من برادرم شهید شده است. من اعلام می‌کنم که برادرم در راه خامنه‌ای شهید نشده است و در راه آزادی و وطن‌اش جان خود را داده است.» این دانشجو که سیاست‌های رهبری را به شدت مورد انتقاد قرار داد، در دفعات متعدد توسط دانشجویان تشویق شد. وی در نهایت که از هیچ‌کس و هیچ چیز نمی‌ترسد و حقیقت را در هر حال خواهد گفت.
پس از صحبت این دانشجو یکی از دانشجویان اعلام کرد که فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز از تمام کسانی که به دلیل فعالیت‌های دانشجویی به کمیته انضباطی احضار شده‌اند، قاطعانه حمایت خواهند کرد. وی از جمله به مورد «یاسر رحمانی» که اخیرا به کمیته انضباطی مرکزی احضار شده است، اشاره کرد و گفت: «در صورتی که کوچکترین برخوردی با وی صورت گیرد، دانشجویان اعتراضات گسترده‌ای را سازمان خواهند داد»
دانشجویی دیگر در مورد قتل‌های زنجیره‌ای صحبت کرد و گفت که این قتل‌ عام‌ها لکه‌ی ننگی است که هیچ‌گاه از دامن حاکمیت پاک نمی‌شود. وی سران ارشد نظام را مسئول این قتل‌ها خواند و گفت حتی مجلس نیز نتوانست آن‌ها را جهت ادای توضیحات احضار کند.
یکی از دختران دانشجو هم در مورد حقوق زنان صحبت کرد و خواستار برابری جنسیتی شد.
در پایان مراسم تریبون آزاد که تا ساعت 16:30 به طول انجامیده بود، یکی از دانشجویان که از طرف برگزارکنندگان این مراسم سخن می‌گفت، اعلام کرد:« از دیروز تا کنون عده‌ی کثیری از دانشجویان به حراست دانشگاه احضار شده‌اند و به آن‌ها گفته شده که دانشگاه شمشیر را از رو بسته است. ما نیز اعلام می‌کنیم که شمشیرمان را از رو بسته‌ایم. اگر یک نفر از دانشجویان به کمیته‌ی انضباطی احضار شود، باز ما تجمع برپا می‌کنیم. به خاطر تحصن آذرماه سال گذشته ما را به کمیته‌ی انضباطی احضار کرده‌اند، ساکت نشدیم. در جریان تحصن یازده روز احضار شدیم باز ساکت نشدیم، بلکه رادیکال‌تر هم شدیم. آنقدر احضار کنند تا ما نبرد مسلحانه پیش بگیریم.» وی همچنین گفت: «از این به بعد جواب هر احضار با یک تحصن داده خواهد شد و فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز نه تنها در مسایل دانشگاه شیراز، بلکه در مسایل دیگر دانشگاه‌ها نیز دخالت خواهند کرد.»
دانشجویان در پایان این مراسم دور میدان پردیس با سرود «حرکت از این بیش شتابان کنید» رژه رفتند و همچنین سرود « لا لا دیگه بسه گل لاله» نیز پخش شد.
در نهایت دانشجویان با شعار دادن مراسم را به پایان رساندند.
لازم به ذکر است که پس از اتمام این مراسم، عده‌ای از بسیجیان در مسجد دانشگاه جمع شدند و گفتند: « این دانشجویان به رهبری توهین کرده‌اند و اگر ریاست دانشگاه نمی‌تواند با آن‌ها برخورد کند باید استعفا دهد و ما به صورت کفن‌پوش با آن‌ها برخورد می‌کنیم.»
لازم به ذکر است، مراسم ذکر شده توسط ائتلاف فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز برگزار شده بود و دیگر دانشگاه‌های شیراز در برگزاری این مراسم نقشی نداشتند. لذا اخباری که در بعضی از سایت‌ها مبنی بر برگزاری مراسم توسط «دانشجویان سوسیالیست دانشگاه‌های سراسر کشور» درج شده است، کذب محض می‌باشد. «دانشجویان سوسیالیست دانشگاه‌های سراسر کشور» در بین فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز حتی یک عضو هم ندارند و این خبر قویا تکذیب می‌شود.
دوشنبه شب، بعضی از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز اعلام کردند که اگر لازم باشد، بیانیه خود را در این مورد صادر می‌کنند.

درجريان تجمع دانشجويان شيراز , سه نفرمجروح شدند

نامه يك دانشجو به آژانس ايران خبر :
به دنبال برگزاري مراسم 16 آذر دردانشگاه شيراز , سه نفر مجروح و به بيمارستان منتقل شدند ( يك دانشجوي دختر از دانشگاه علوم پزشكي , يك دختر و يك پسر دانشجو از دانشگاه شيراز)
درضمن ماموران و نيروهاي حراست و امنيتي دانشگاه با بكاربردن دستگاههايي مخصوص , هرگونه ارتباط و تماس تلفني در محل تجمع را در جريان تجمع دانشجويان دانشگاه شيراز به مناسبت روز دانشجو مختل ميكردند

زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین خواستار عکس العمل قاطع نهادهای حقوق بشری در برابر اقدامات سرکوبگرانه هستند

بنام خدا
سومین هفته متوالیست که ما زندانیان سیاسی بند 350 اوین از ملاقات با خانواده هایمان محرومیم. همانطور که دربیانیه ی قبلی اشاره شده، ریاست 350 ملاقات حضوری را که به گفته ی خودش امتیاز ویژه ی این بند است مشروط به شرکت در نماز جماعت (فرمایشی) و اجباری کرده است و ما این شرط غیرقانونی را نپذیرفتیم و از رفتن به ملاقات غیرحضوری (کابینی) خودداری کردیم. همچنین تمامی مشکلات صنفی و آیین نامه ای ما در بند 350 از زمانی آغازگردید که ریاست بند مذکور ظاهرا خودسرانه تصمیم گرفت که دیگر، بند سیاسی و یا به قول خودش امنیتی را به رسمیت نشناسد و به اشکال مختلف سعی به از هم پاشاندن آن کرد. سیاست ایشان یقینا در سایه ی سیاست عمومی حاکمیت اجرا می شود. نظام حاکم بر ایران بخصوص دستگاه امنیتی قضایی آن با به رسمیت نشناختن فعال سیاسی، جرم سیاسی و در نتیجه زندانی سیاسی و عدم رعایت طرح طبقه بندی زندانیان و جرایم، ناقض یکی از ابتدایی ترین مقولات حقوق بشری و انسانی است که نمونه هایش را ما در اینجا شاهدیم.
در این نقض حقوق باید افزود رنج وارده به خانواده هایی که سه هفته به زندان مراجعه می کنند و نا امید بر می گردند و یا درشهرستانها منتظرحل مشکل ملاقات هستند تا به دیدار ما بیایند.
ما ازکلیه نهادهای حقوق بشری داخلی و خارج از کشور و مراکز حمایت از حقوق زندانیان خواستار عکس العمل قاطع در برابر این اقدامات هستیم تا به حق اولیه خودمان که ملاقات با خانواده هایمان است برسیم.
به امید آزادی همه ی زندانیان
و آزادی همه ی مردم ایران
و پایان عصر زندانها
زندانیان سیاسی بند 350 زندان اوین
16 آذر 1387
زندانیان سیاسی:
علی صارمی،از شرکت کنندگان در مراسم قتل عام زندانیان سیاسی 1367
سید ظهور نبوی چاشمی،مقاه نویس سرزمین آریائی
محمد علی منصوری، از شرکت کنندگان در مراسم قتل عام زندانیان سیاسی 1367
محمد حسن فلاحیه زاده، خبرنگار زندانی
میثاق یزدان نژاد، از شرکت کنندگان در مراسم قتل عام زندانیان سیاسی 1367
انتشار:
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

انتقال حمیدرضا محمدی به سلول انفرادی


آقای نوروزی ریاست اندرزگاه 7 زندان اوین ، روز جاری پس از برخورد توهین آمیز با زندانیان سیاسی منجمله حمیدرضا محمدی خواهان تراشیدن موهای سر این زندانی عقیدتی گردیده بود. این مسئول با رد غیرقانونی بودن خواسته خود به بخشنامه جدیدی از آقای شاهرودی در خصوص کوتاه نمودن موهای سر زندانیان عقیدتی اشاره نموده بود.

آقای حمید رضا محمدی ضمن امتناع از اجرای این عمل خواستار رعایت قوانینی همچون اصل تفکیک جرایم و رسیدگیهای پزشکی شدند.
نهایتاً ساعاتی پیش این زندانیان سیاسی را به دلیل کوتاه ننمودن موهای سر به سلولهای انفرادی بند 240 منتقل و حکم نگهداری 6 روزه وی در این سلول را به وی اعلام نمودند.
حمید رضا محمدی بمعروف به ماهان ه اتهام همکاری با برخي گروههاي اپوزوسيون خارج از كشور در تاریخ هفدهم اسفندماه 83 بازداشت و در دو پرونده جمعاً به یازده سال زندان محکوم گردیده است.
شایان ذکر است آقای نوروزی رئیس اندرزگاه 7 زندان اوین از ملاقات آقای عباس خرسندی در روز جاری نیز جلوگیری بعمل آورده و همینطور آقای ابوالفضل جهاندار که دچار عارضه مفصلی می باشند را به دلیل عدم حضور در صبحگاه ممنوع ملاقات اعلام نموده اند
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

ادامه بلاتکلیفی احمد دانش پذیر

کمیته گزارشگران حقوق بشر


احمد دانش پذیر، فعال سیاسی که در بهمن ماه سال گذشته از سوی مأموران امنیتی در منزلش بازداشت شده بود، همچنان در شرایط بلاتکلیفی به سر می برد.

دادگاه احمد دانش پذیر پس از 8 ماه از زمان بازداشتش، روز 28 آبان ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران برگزار شد، در این جلسه، نماینده دادستان طبق ماده 500 قانون مجازات اسلامی برای وی تقاضای کیفرخواست نمود.

با این حال با وجود گذشت بیش از 15 روز از زمان دادگاه، تاکنون حکمی به وی ابلاغ نشده است. این در حالی است که مطابق با قانون، دادگاه موظف است، حداکثر 6 روز پس از اخذ لایحه دفاعیه از متهم، اقدام به صدور حکم نماید.

احمد دانش پذیر، حدود 3 ماه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات نگهداری شده و پس از آن به اندرزگاه 8 زندان اوین انتقال یافت.

نامه ای از همسر يکی از زندانيان بهايی استان مازندران

انتشار: فعالان حقوق بشر در ایران


به استحضار مي رساند که اينجانب پيام خوش بين با مشکلي مواجه شده که از طرفي موجب ايجاد بحراني در خانواده ي من گرديده و از طرفي ديگر عدالت محوري و عدالت خواهي را در کشور زير سوال برده است.

روز شنبه 2/9/1387 رييس اطلاعات ساري آقاي موحد به اتفاق 8 نفر به منزل ما آمدند و بدون آنکه حکم ورود به منزل يا حکم قضايي داشته باشند شروع به تجسس کردند و منزل ما را کامل به هم ريختند و به ناسزا و تحقير و استخفاف ما پرداختند، حتي نهايت بي احترامي و بي ادبي را به خانم من (سهيلا مطلبي) و خواهر خانم بنده نمودند (اصل ششم حقوق شهروند منتشر در روزنامه رسمي شماره 17249-20/3/83- در جريان دستگيري بازجويي يا استطلاع و تحقيق از ايذاي افراد نظير بستن چشم و ساير اعضا تحقير و استخفاف به آنان اجتناب گردد- بازرسي و معاينات محلي... بر اساس مقررات قانوني و بدون مزاحمت و در کمال احتياط انجام شود...)

و سپس تمام وسايل از جمله کتب و عکس ها و تابلوهاي دست نويس، سي دي ها و جزوات و... را بردند. سپس من همسرم را به ستاد خبري بردم و حتي در اين لحظه هم از هر گونه ناسزا و فحش دريغ نکردند. جالب اينجاست که نتوانستند به دليل هيچ جرم و حکمي همسرم را به زنداني انتقال دهند و مجبور شدند ايشان را شب در يک کلانتري نگه دارند. بدون غذا و در يک وضعيت وحشتناک و عجيب يک خانم را نگه داشتند. آيا حتي با يک مجرم بالفطره يا محکوم به قصاص چنين برخوردي مي کنند که با همسر من که مادر يک فرزند چهار ساله است که با وحشتي که مامورين ايجاد کردند داراي لکنت زبان شد، انجام دهند.

طبق قانون اساسي؛ اصل 14 قانون اساسي: دولت ايران موظف است نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايد و حقوق انساني آنان را رعايت کند.
اصل 20: همه ي افراد ملت اعم از زن و مرد يکسان در حمايت قانون قرار دارند...
اصل 21: حيثيت، جان، حقوق، مسکن، شغل اشخاص از تعرض مصون است.
اصل 23: تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ کس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد.

16 آذر؛ بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج

انتشار: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

بنام آفریدگار آزادی،
با درود بیکران به روان پاک تمامی جانباختگان راه عزت و آزادی ایران و ایرانیان

ما جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر کرج روز شانزدهم آذر روز دانشجو روز شهادت آزدیخواهان؛ بزرگ نیا ، قند چی و شریعت رضوی را که ملایان سوار شدن بر موج خونین به راه افتاده از شهادت این عزیزان در دانشگاه تهران و دیگر بهانه های این چنینی با فریب ملت ایران در سال 57 به قدرت رسیدند و با نیرنگ انقلاب ایران را ربودند و امروز در چنین سالروزهایی دانشجویان و ملت ایران را برای حفظ قدرت نامشروع خود به خاک و خون می کشند.

لذا از تمامی دانشجویان ایران دعوت به عمل می آوریم، تا با حضور یک پارچه بیاد همسنگران خود، در برابر دانشگاههای این سرزمین این روز را گرامی بدارند و از تهدید و ارعاب ملایان ناجوانمرد و نمک نشناس ترسی به دل راه ندهند که اینان نیز همچون دیگر دیکتاتورهای تاریخ بدست و تفکر و اعمال و ناکار آمدی حکومت خود گور خود را می کنند و خواهند کرد و پیروزی نهایی از آن شما سرکوب شدگان مظلوم آزادیخواه است و بس .

12 آذر 1387


نیروی انتظامی در شیراز بصورت آماده باش در آمد

نیروی انتظامی در شیراز برای شناسایی و سرکوب دانشجویان و اقشار مردم بصورت آماده باش در آمد.
نیروهای یگان امداد در سطح شهر با ایجاد موانع ایست بازرسی باعث رعب و ناراحتی مردم و جوانان شده اند بصورتی که با بازرسی تک تک اتومبیل های شهروندان و گیر دادن به قشر جوان جامعه میخواهند ترسی در دل جوانان بوجود بیاورند تا جوانان در مراسم 16 اذر شرکت نکنند.

در آستانه روز دانشجو آب را برروي دانشجويان بستند

يروهاي حکومت طي روزهاي اخير بيشترين فشار را بر دانشجويان وارد مي کنند , اين فشار بردانشجويان که در روزهاي نزديک به روز دانشجو به طور مضاعفي در حال انجام است به گونه هاي مختلف به دانشجويان وارد مي شود .روز پنج شنبه براي ترساندن دانشجويان, آب خوابگاه هاي دانشگاه تهران را از صبح قطع کردند.اين درحالي است که مشکل قطع آب را ترکيدگي لوله ها عنوان مي کنند, اما با توجه به ساعات طولاني قطعي آب اين امر از سوي دانشجويان به عنوان حربه ي حکومت براي تضعيف روحيه ي دانشجويان در آستانه روز دانشجو عنوان شده است .
بيشتر دانشجويان تهديد کردند درصورت ادامه روند قطعي اب شيشه هاي ساختمان ها را پائين مي اورند.حربه هاي کثيف حکومت براي سركوب جنبش دانشجويي واعتراضات دانشجويي تا جايي پيش رفته است که حراست دانشگاه در يک اقدام هماهنگ اب پرديس مرکزي دانشگاه وخوابگاهها ي دانشگاه تهران را قطع نمود. بنابراين دانشجويان خوابگاههاي اطراف پرديس مرکزي ودانشجويان حاضر در پرديس به دليل قطعي آب نتوانستند بسياري از کارهاي روزمره خود را انجام دهند.
اين امر دانشجويان خوابگاهي را با مشکلات بسياري روبرو ساخت زيرا در خوابگاه ها قطره ايي آب براي خوردن يا مصارف ديگر پيدا نمي شد, قطع آب از صبح پنج شنبه آغاز شد وتا غروب ادامه يافت.به هرحال در استانه روز دانشجو اين فشارها از سوي حکومت قابل پيش بيني است.

یک جوان کرد، در یک حکم کاملآ ظالمانه به‌ قطع یک دست و یک پا، محكوم شد

حكومت ایران بر فشارهای خود در کردستان می افزاید. در خوی، 3 عضو یک خانواده بازداشت شده اند .
طبق خبرهای رسیده در یکی از روستاهای خوی، سه برادر به نام های
یعقوب زمانی، قاسم زمانی و صادق زمانی از مدتي پيش بازداشت شده اند .
به گفته ی منابع محلی خبر، یعقوب زمانی به سه سال زندان محکوم شده و اینک نیز در زندان سلماس درحال سپری نمودن محکومیت خود است.
قاسم زمانی نیز به یک سال حبس محکوم شده و اینک در زندان خوی به سر می برد، همچنین صادق زمانی در زندان خوی در بازداشت می باشد و به قطع یک دست و یک پا به اتهام همكاري با يكي از احزاب كردي محکوم شده است.

۱۳۸۷ آذر ۱۳, چهارشنبه

وزارت بهداشت یا وزارت اطلاعات؟!

خبرنامه امیرکبیر: در پی فشارهای اخیر بر دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز و احضار دانشجویان این دانشگاه به شورای انضباطی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دانشجویان این دانشگاه گزارش دادند که این شورای انباطی برگه های مخصوصی همچون برگه های اعتراف نویسی وزارت اطلاعات در برابر دانشجویان قرار داده می دهد و از آنان می خواهد تا پاسخ سوالات مطرح شده در این کمیته را بر روی آن بنویسند و به اصطلاح بازجویی می شوند.

تصویر زیر از برگی تهیه شده است که دانشجویان احضار شده به شورای انضباطی مرکزی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید پاسخ های خود را در آن بنویسند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر فشار بر دانشجویان این دانشگاه طی مدت اخیر افزایش پیدا کرده است. در ابتدای هفته جاری نیز سید مهدی طیبی دبیر شورای انضباطی مرکزی دانشجویان وزارت بهداشت، طی مصاحبه ای صراحتا از حضور والدین دانشجویان در شورای انضباطی دانشگاه برای کنترل دانشجویان خبر داده و گفت: “بعد از دخالت مستقیم والدین، کنترل هم از طرف دانشگاه و هم از طرف خانواده انجام می شود.”

طیبی در مصاحبه خود همچنین به تهدید دانشجویان از همان روزهای اول آغاز دانشگاه اذعان کرده و گفت: “سعی شده در ابتدای ورود دانشجویان نسبت به توجیه آنها در اردوها به صورت شفاهی و کتبی انواع تخلفاتی که معمولاً در محیطهای دانشجویی انجام می شود را گوشزد کنیم و راههای مقابله با آنها را نیز به دانشجویان آموزش دهیم.”

وی افزود: “هشدارهای بازدارنده هم در حد امکان در فضاهای دانشجویی دانشگاههای علوم پزشکی نصب شده است.”

گفتنی است از زمان آغار به کار کامران باقری لنکرانی در سمت وزارت بهداشت که از مریدان مصباح یزدی می باشد، محدودیت های فراوانی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور که زیر نظر این وزارتخانه می باشند، برای دانشجویان اعمال شده و تعداد زیادی از دانشجویان به کمیته های انضباطی دانشگاه خود و یا کمیته انضباطی مرکزی احضار شده و با احکام انضباطی روبرو شده اند.

در همین زمینه:

تبدیل دانشگاه به مدرسه: حضور والدین دانشجویان در شورای انضباطی دانشگاه

olshrz۱.JPG

olshrz۲.JPG

زندانی ها در زندان دزفول گرسنه اند

بنا بر خبر دريافتي ,طي ملاقات يك خانواده از زنداني خودشان در زندان دزفول,زندانی پشت تلفن خطاب به خانواده، فریاد می زند که :" غذاي نا چيز ما را جلوي يك بچه 3 ساله بگذاري باز هم از گرسنگي فرياد خواهد زد گرسنه ام... ، زندانی ها در زندان دزفول گرسنه اند."
خانواده اين زنداني با اعلام اين خبر گفتند: زنداني ما ,يكسال و اندي ميشود كه در بند اسير است, در روز 3وعده به اصطلاح غذا مي دهند ولي غذاي آنان پر از كافور و به اصطلاح برنج است كه 4 قاشق سهميه هر زنداني است يا اينكه 6 عدد نخود در 8 قاشق آب قيمه تحويل
زندانيا ن مي دهند.
آنها ميگويند كه در صورت اعتراض نسبت به كم و كاستي غذا با بيگاري تنبيه خواهيم شد . كدام حقوق بشر و دادگاه چنين مقرارتي را ثبت كرده است؟!

تهدید خانواده یک فعال دانشجويی همدان توسط نهادهای امنیتی

خبرنامه بوعلی سینا: در ادامه فشارهای وارده بر فعالان دانشجویی در آستانه ۱۶ آذر، خانواده محمد صیادی؛ دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان؛ مورد تهدید تلفنی نهادهای امنیتی قرار گرفت.

روز دوشنبه ۱۱/۹/۱۳۸۷ درست در زمانی که محمد صیادی در بحث آزاد دانشجویی حاضر بود، تماس تلفنی با خانواده وی مبنی بر تهدید به بازداشت مجدد، در صورت ادامه فعالیت های وی برقرار شد.

تماس گیرنده به خانواده وی هشدار داد که ادامه فعالیت های محمد صیادی منجر به محرومیت اعضای خانواده وی از تحصیل و سایر حقوق اجتماعی می گردد.

در این رابطه سیاوش حاتم؛ دبیر کل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان؛در گفتگو با خبرنامه بوعلی سینا ضمن محکوم کردن اقداماتی از این دست اظهار داشت: به طور قطع حیات جنبش دانشجویی با ارعاب و تهدید فعالان آن مورد خدشه واقع نخواهد شد و این قبیل اقدامات نشان از ضعف اقتدارگرایان در تقابل با جنبش دموکراسی خواهی ایران دارد.

وی افزود: در صورت تداوم این روند انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان سکوت نخواهد کرد.

این در حالیست که این فعال دانشجویی در شهریور گذشته به مدت ۴۸ ساعت توسط نیروهای اطلاعات استان در بازداشت به سر برده و در حال حاضر به قید وثیقه آزاد می باشد.

جان دانشجویان زندانی در خطر است

کمیته گزارشگران حقوق بشر


وضعیت سلامتی دانشجویان دانشگاه علامه که پس از بازداشت، دست به اعتصاب غذا زده بودند رو به وخامت است.

بر اساس گزارش های رسیده از زندان اوین، مهدیه گلرو دانشجوی دختر بازداشت شده، امروز پس از سپری نمودن 7 روز اعتصاب غذا، دچار ضعف جسمی شدید شده و به بهداری زندان اوین انتقال یافت. وی که هم اکنون در بند نسوان به سر می برد، در روزهای گذشته نیز به بهداری انتقال یافته بود.

همچنین صادق شجاعی، سعید فیض الله زاده، و مجید دری که در اندرزگاه های 7، 8 و 350 زندان اوین نگهداری می شوند، همچنان در اعتراض به بازداشت خود و عدم رسیدگی به خواسته هایشان در اعتصاب غذا به سر می برند.

گفتنی است این 4 فعال دانشجویی دانشگاه علامه، از سوی کمیته انضباطی به دلیل فعالیت های منتقدانه خود در دانشگاه، احکام سنگین 3 و 4 ترم محرومیت از تحصیل دریافت کرده بودند. این دانشجویان، از روز اول آذرماه، با خواست بازگشت به تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه، دست به تحصن زدند. با این حال مسئولان دانشگاه، نه تنها به خواسته های آنان توجهی نشان ندادند بلکه، حراست دانشگاه در چندین نوبت دانشجویان متحصن را مورد ضرب و شتم قرار داده و از دانشگاه بیرون نمود.

اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه علامه در زندان اوین در شرایطی صورت می گیرد، که در سال های گذشته مسئولان زندان، کمترین توجهی به وضعیت زندانیان اعتصاب کننده نداشته و عدم توجهشان، منجر به مرگ دو زندانی سیاسی شده است. اکبر محمدی از زندانیان کوی دانشگاه و ولی الله فیض مهدوی، از جمله افرادی بودند که در پی اعتصاب غذای 10 روزه در زندان های اوین و رجایی شهر جان باختند.

نامه زندانيان سياسی در حمايت از دانشجويان بازداشت شده

فعالان حقوق بشر در ایران

اصل 30 قانون اساسي صريحاً عنوان ميدارد «دولت موظف است وسايل تحصيلات عالي را تا سرحد خودکفايي کشور به طور رايگان گسترش دهد» و همچنين بصورت مکرر در قوانين جاري حق تحصيل بعنوان يکي از حقوق بنادين افراد جامعه مطرح گريده است.

متاسفانه اين اصل نيز چون بسياري ديگري از اصول انساني و حقوقي قرباني منافع افراد و افکار قدرت طلبانه و انحصارگرايانه گرديده است ، به طوريکه ما امروز در زندان شاهد حضور چهار دانشجوي محروم از تحصيل به نامهاي مهديه گلرو ، سعيد فيض الله زاده ، صادق شجاعي و مجيد دري هستيم . دانشجوياني که تنها خواست خود را تحصيل اعلام نموده اند.

زنداني کردن اين دانشجويان علاوه بر نقض قوانين اساسي همچون مواد 30 و 32 ، دهن کجي آشکاري است به تمام قوانين بين المللي مترقي و اعلاميه جهاني حقوق بشر که حق آموزش و تحصيل در سرلوحه آن قرار دارد و بعنوان ابتدائي ترين حقوق انساني هر فرد و جامعه شناخته شده است .

بنابراين ما زندانيان سياسي محبوس در زندان اوين در دفاع از خواسته هاي مشروع اين دانشجويان عزيز که در بند بيعدالتي و در اعتصاب غذا به سر مي برند حمايت و همراهي قاطعانه خود را اعلام کرده و همراه با افکار عمومي خواستار آزادي بي قيد و شرط آنها و برآورده شدن خواسته هاي به حقشان مي باشيم.

محمد حسن فلاحيه زاده / روزنامه نگار زنداني
ابوالفضل جهاندار / فعال دانشجوي زنداني
حميدرضا محمدي / زنداني سياسي
زندان اوين - 12/9/87

۱۳۸۷ آذر ۶, چهارشنبه

اعدام نوجوانان نه شرعي است و نه قانوني ‏

در نشست خبري کانون مدافعان گفته شد‏ - چهارشنبه 6 آذر 1387 [2008.11.26]

shirinebadi830.jpg

سارا مقدم

نشست کانون مدافعان حقوق بشر، با موضوع بررسي وضعيت حقوق نوجوانان محکوم به اعدام در ايران، صبح ديروز سه ‏شنبه 5 آذر، با حضور حقوقدانان، وکلاي و خانواده هاي بعضي از آنان، روزنامه نگاران و فعالان داوطلب دفاع از نقض ‏حقوق کودکان محکوم به اعدام در سالن کنفرانس اين کانون برگزار شد. ‏

بيست و نهمين نشست کانون مدافعان حقوق بشر با پخش صداي ضعيف پسري که از پشت خط تلفن از مردم تقاضاي عفو و ‏بخشش مي کرد و کمک مي خواست، در سالن کنفرانس کانون مدافعان آغاز شد. اين صدا متعلق به بهنام زارع، نوجواني ‏بود که شهريورماه امسال اعدام شد. او در گفت و گوي تلفني کوتاهش بارها تکرار کرده بود : من مي خواهم زنده بمانم. ‏
در ادامه اين مراسم ابتدا از پدر نوجوان محکوم به اعدامي به نام محسن دعوت شد تا از وضعيت فرزندش سخن بگويد. او ‏که پسرش اينک به جرم لواط در زندان به سر مي برد، از فشارهاي وارد شده بر محسن در اقرار گيري و آسيبهايي که ‏ديده است سخن گفت و اظهار داشت که شاکي خصوصي از حق پسرم گذشته اما ديوان مي گويد حکم صادر شده است.‏

سخنران بعدي شيرين عبادي رئيس كانون مدافعان حقوق بشر بود که سخنانش را با بررسي سن مسووليت كيفري در ايران ‏آغاز کرد و از جمله گفت : سن مسووليت كيفري در ايران و بعد از انقلاب اسلامي، 9 سال براي دختر و 15 سال براي ‏پسر قرار گرفت. تازه آن‌ هم سال قمري و مي‌دانيد سال قمري 10 روز از سال شمسي كمتر است. پس 15 سال در حقيقت ‏‏14 و نيم سال مي‌شود.‏‎ ‎‏ بعد از اين سن، اگر كودك مرتكب جرم شود قانون با او همانند مرد 45 ساله عمل مي‌كند. در حالي ‏كه علم مي‌گويد مغز انسان و قواي تفكر در او تا قبل از رسيدن به سن 18 سال كامل نمي‌شود. در همه جاي دنيا پذيرفته شده ‏است و در كنوانسيون حقوق كودك هم آمده است كه براي كساني كه كمتر از 18 سال جرم مرتكب شده‌اند حكم اعدام صادر ‏نشود. ‏

عبادي سخنانش را با اشاره به اين موضوع که الگوبرداري از غرب بهانه اي براي توجه نکردن به صداي دگر انديشان در ‏عرصه حقوق بشر شده است ادامه داد. او سپس درباره موضوع قصاص و اعدام در لايحه جديد قانون مجازات اسلامي و ‏اينکه بيشتر اين نوجوانان به خاطر دعوا مشمول قصاص شده اند، گفت : اگر در لايحه، قصاص را از اعدام جدا كنيم، 95 ‏درصد وضع موجود در جاي خود باقي مي‌ماند.‏

وي ادامه داد : ما از شريعت مقدس اسلام سخن مي‌گوييم، از هويت ايراني حرف مي‌زنيم. در سال 1304، مجلس شوراي ‏ملي قانون مجازات عمومي را تصويب ‌كرد‎. ‎طبق قانون اساسي آن زمان، تعدادي از علما بايد در مجلس باشند و مطابقت ‏قانون تصويب شده را با شريعت اسلام تاييد كنند.‏‎ ‎در ذيل قانون مجازات عمومي سال 1304 امضاي شهيد مدرس است كه ‏مطابقت اين قانون را با اسلام تاييد كرده است‎.‎

او با اشاره به مواد 35 و 36 قانون جزايي سال 1304 افزود: بالاترين و شديدترين مجازات براي فردي كه زير 18 سال ‏داشته، پنج سال حبس بوده است. پس من حق دارم بگويم كه چرا افرادي را كه كمتر از 18 سال سن دارند و مرتكب جرم ‏شده‌اند، اينگونه مجازات مي‌كنيد.‏‎ ‎‏ ما بيش از 24 سال از زمان تصويب اين قانون است كه فرياد مي‌زنيم كودكان را اعدام ‏نكنيد‎. ‎

شيرين عبادي آنگاه خواستار اصلاح سن مسووليت كيفري شد و گفت : ما از غرب الگو‌برداري نمي‌كنيم. ما مي‌گوييم از ‏قانوني كه مدرس تاييد كرده پيروي كنيد. ما را به قانون 80 سال قبل برگردانيد. ما از لحاظ قانونگذاري به كجا رسيده‌ايم كه ‏آرزوي قانون 80 سال قبل را داريم!‏

سخنران بعدي مراسم آسيه اميني روزنامه نگار و فعال حقوق بشر بود که درباره بررسي تحليلي-آماري اعدام نوجوانان در ‏‏18 سال اخير سخن گفت. ( متن سخنراني وي در بخش مقالات همين شماره منتشر شده است). ‏

غلامحسين رئيسي رئيس کميسيون حقوق بشر کانون وکلاي شيراز، سخنران بعدي مراسم بود که درباره يکي از موکلان ‏محکوم به اعدام زير 18 سال خوديعني ابومسلم سهرابي سخن گفت و به بررسي ايرادهاي وارد به اين پرونده پرداخت. او ‏در بخشي از گفته هاي خود با تاکيد براينکه به مهدور الدم بودن افراد باور ندارد، گفت : مساله باور من نيست، اما چگونه ‏است که در قتلهاي محفلي کرمان، مقتولان را مهدورالدم معرفي و قاتل را تبرئه مي کنند، اما در مورد يک پسر شهرستاني ‏که مي خواست از حيثيت خود دفاع کند، مهدور الدم بودن مقتول را باور ندارند. ‏

دکتر صديقه وسمفي، ديگر سخنران اين جلسه به بررسي فقهي سن مسووليت کيفري پرداخت. دکتر وسمقي با طرح اين ‏پرسش که دوران طفوليت كي به پايان مي‌رسد؟ ادامه داد : چرا چون شرع و دين طفل را غيرمكلف دانسته‌اند و اعمال ‏مجازات به طفل مانند بزرگسالان قبيح و خلاف شرع است. همه فقها اين مسئله را تاييد مي‌كنند. البته تاديب هست‎. ‎‏ سن 9 ‏سال و 15 سال از كجا آمده است كه آقايان بر آن اصرار دارند، وقتي به منابع دست اول فقها مراجعه مي‌كنيم در روايات ما ‏دو دسته روايت را مي‌بينيم كه در يك دسته به همين سن اشاره شده كه اين دسته روايت بسيار مختلف است و سن واحدي ‏براي آن تعريف نشده است. دسته ديگر علائم بلوغ عنوان شده است.‏

او با اشاره به آيه 5 سوره نساء به مسئله رشد و آثار آن گفت: آثار رشد چيست و كي يك فرد رشيد محسوب مي‌شود كه بعد ‏از آن بتواند مسووليت بپذيرد.‏

‎ ‎او اين موضوع را موضوعي مهم دانست كه برخي از فقها به آن كم‌توجهي كرده‌اند.‏‎ ‎وسمقي خطاب اين آيه را مردم عنوان ‏كرد كه بايد خود تشخيص دهند كه هر وقت آثار رشد را در اين فرد ديدند، اين فرد مي‌تواند داراي مسووليت شود.‏‎ ‎وي با ‏اشاره به لايحه جديد قانون مجازات اسلامي گفت: تعجب كردم كه قانون ابتدا مي‌گويد افراد زير 18 سال طفل محسوب ‏مي‌شود و بعد مي‌آيد افراد بالغ را مشمول قصاص قرار مي‌دهد. با همان استدلال فقها اين خلاف شرع است. اگر شما پايان ‏دوره طفوليت را كه بلوغ به انضمام رشد عقلي است و پايان طفوليت سن 18 سالگي را قرار دهيد، شرعا نمي‌توانيد بر فرد ‏زير 18 سال مجازات اعمال كنيد، يعني مجازات معين كه شامل بزرگسالان مي‌شود و اين خلاف شرع است، مگر آنكه به ‏حرف قبلي خود بازگرديد‎. ‎‏ وقتي يك فرد زير 18 سال نمي‌توان گواهينامه بگيرد، نمي‌تواند حساب بانكي مستقل باز كند، ‏نمي‌تواند گذرنامه بگيرد، چگونه چنين شخصي مي‌تواند مسووليت جرائم خود را برعهده بگيرد. آقايان در تشخيص سن رشد ‏مشكل دارند و تا وقتي چنين مشكلي باقي است اينگونه مجازا‌ت‌ها بايد متوقف شود، چون خلاف شرع است.‏

سپس نسرين ستوده كه او نيز وكالت چند نفر از اين كودكان را برعهده دارد، با انتقاد از سيستم قضايي پرسيد: آيا صدور ‏حكم اعدام آنچنان كه مسوولان قضايي ابراز مي‌كنند، مي‌تواند منجر به جرم‌زدايي شود؟ آيا در جوامعي كه اين حكم وجود ‏ندارد بيشتر از ما مرتكب قتل مي‌شوند‎.‎

او سپس به يك مورد از پرونده‌هاي خود اشاره كرد كه پس از ارتكاب جرم در سن 13 سالگي، 18 سال است كه در زندان ‏به سر مي‌برد‎.‎‏ ستوده با درخواست از مسوولان براي توقف اجراي احكام اعدام كودكان، خواستار پيگيري زمينه‌هاي ‏جرم‌زدايي از جامعه شد‏‎.‎

محمد مصطفايي، وكيل ديگري بود كه او نيز به واكاوي برخي از پرونده‌‌هايي كه وكالت آنها را برعهده دارد پرداخت. او كه ‏وكالت 30 نفر از نوجواناني را كه در هنگام ارتكاب جرم سن‌شان كمتر از 18 سال بوده است برعهده دارد از اينكه آيين ‏تشريفات اجرايي حكم اعدام برخي محكومان اجرا نمي‌شود، گلايه كرد‎.‎او نيز با اشاره به موضوع قصاص و تبيين اين مسئله ‏در قانون مجازات اسلامي پرسيد: چرا ما بر اين باور هستيم كه اعدام اطفال زير 18 سال قانوني است؟‏

مصطفايي با اشاره به تخلفات صورت گرفته در برخي پرونده‌ها از بدو تحقيقات مقدماتي تا ختم رسيدگي درخصوص اين ‏موضوع كه نبايد براي اطفال زير 18 سال حكم اعدام صادر شود، چنين استدلال كرد: چرا ما بايد مجموعه مقررات كيفري ‏را با مجموعه مقررات مدني مطابقت بدهيم؟

‏ او با اشاره به مواد كنوانسيون حقوق كودك و با بيان اينكه اختلاف‌نظري در مورد اعدام اطفال زير 18 سال وجود ندارد، ‏افزود:قانون اين اجازه را به قضات داده است كه حكم اعدام براي اطفال زير 18 سال صادر نكنند‏‎.‎‏ ‏

بر اين اساس او نتيجه گرفت كه اين احكام برخلاف قانون است، بنابراين از رئيس قوه‌قضائيه خواست جلوي صدور و ‏اجراي چنين احكامي را بگيرد‎.‎

ثريا عزيزپناه، فعال مدني، نيز در سخناني با تفكيك دو دوره سن دبستان و 14 تا 18 سال، گفت:سنين دبستان و سنين ‏راهنمايي به گواهي تجربيات‌شان در يك نهاد مدني و نظريه‌ها يك سن كاملا پيروي مطلق از خانواده و مدرسه است. بنابراين ‏شما در اين سن از اين افراد هيچگونه مسووليتي را بر اعمال‌شان نمي‌توانيد بخواهيد. سن، سن مسووليت نيست سن پيروي ‏است. ‏

او در ادامه به سن 14 تا 18 سالگي اشاره كرد و آن را نقطه مرزي مهمي عنوان كرد. به تعبير وي، "در سن 14 تا 18 ‏سالگي يك خطاي چشمي اتفاق مي‌افتد. خطايي كه در واقع از تغيير ظاهر تبعاتي را به دنبال دارد. 14 تا 18 سالگي سن ‏بروز هيجانات خاص، سن عصبيت، سن درك هويت جنسي است"‏‎.‎‏ او از اين دوره به عنوان سن مخالفت با هر چيز ياد كرد ‏و گفت كه اين سن با اين مشخصات چگونه مي‌تواند مسووليت به بار بياورد سني كه در قوانين به طور متفاوت به آن نگاه ‏مي‌شود‎.‎‏ به اين ترتيب اين فعال مدني خواستار برنامه‌ريزي و آموزشي سيستم مهار خشم در بين اين گروه سني از جامعه ‏شد‎.‎

خديجه مقدم، فعال مدني ديگري بود كه او نيز ابتدا با اشاره به دو ميثاق بين‌المللي كه دولت ايران نيز به آن پيوسته است ‏يعني ميثاق بين‌المللي حقوق مدني و سياسي و ميثا‌ق‌نامه حقوق كودك گفت كه حكم مرگ را نبايد براي افراد زير 18 سال ‏اجرا كرد‎.‎‏ او با اشاره به پديده فقر در جامعه و نقشي كه اين پديده مي‌تواند در بروز جرم داشته باشد از برخي نگرش‌ها به ‏موضوع اعدام انتقاد كرد. او دليل اصرار برخي از افراد را براي رسيدن به حق‌شان مسائل شرعي ندانست بلكه ناشي از ‏انتقامجويي دانست‎.‎

ليلي ارشد، عضو هيات مديره انجمن حمايت از حقوق كودك، آخرين سخنران اين نشست بود كه از روند رو به رشد ‏خشونت در جامعه براساس آمار موجود سخن گفت. بر اين اساس او از جاي خالي آموزش در جامعه سخن گفت‏‎.‎
با پايان سخنان اين فعال حقوق كودكان، بيانيه مطبوعاتي كانون مدافعان حقوق بشر در ميان شركت‌كنندگان در اين نشست ‏توزيع شد.‏

در بخشي از اين بيانيه آمده بود : کانون مدافعان حقوق بشر صدور حکم اعدام و اجراي آن – به‌ويژه درباره اطفال بزهکار- ‏را نه فقط مغاير صريح موازين جهاني حقوق بشر ارزيابي مي‌کند، بلکه اين قبيل مجازات‌ها را حتي با موازين شرعي ‏منطبق نمي‌داند و بر اين باور است که مسوولان امر مکلفند فرصت توبه و بازگشت به زندگي شرافتمندانه را براي همه ‏بزهکاران – که در واقع غالبا قربانيان شرايط ناعادلانه اجتماعي هستند – به ويژه اطفال داراي کمتر از 18 سال سن، فراهم ‏نمايند و زمينه‌اي را ايجاد کنند تا پس از تدارک اصلاح اطفال بزهکار در کانون‌هاي اصلاح و تربيت، جامعه بتواند با ‏آغوش باز پذيراي آنان باشد‏‎.‎کانون مدافعان حقوق بشر، با اعتقاد راسخ به مباني فوق‌الاشعار، مصرانه از اولياي امور ‏مي‌خواهد تا در اسرع وقت ممکن، نسبت به اصلاح قوانين ذي‌ربط در تمامي زمينه‌ها اقدام نمايد و از صدور حکم اعدام و ‏اجراي آن در حق اطفال کمتر از 18 سال جدا جلوگيري به عمل آورد.‏

دانشجويان به دادگاه انقلاب سپرده شدند

پيوستن خانواده ها به جمع معترضين - چهارشنبه 6 آذر 1387 [2008.11.26]

daneshjoyandadgahenghelab.jpg

البرز محمودي

در شرايطي که با پيوستن اعضاي خانواده دانشجويان محروم از تحصيل به تحصن دانشجويان دانشگاه علامه ‏طباطبايي، انتظار مي رفت مسوولان دانشگاه فکري براي رفع اين مشکل کنند، دوشنبه شب پس از حمله ماموران ‏حراست به چهار دانشجو، آنها را از دانشگاه بيرون فرستاده شدند تا در بيرون نيروي هاي امنيتي آنها را بازداشت کنند ‏و به دادگاه انقلاب تحويل دهند. ‏

خبرنامه اميرکبير با تاييد اين خبر، اعلام کرد چهار دانشجوي بازداشتي که مجيد دري، مهديه گلرو، صادق شجاعي و ‏سعيد فيض اللهي نام دارند، پس از بازداشت در ساعت 11 ديروز از بازداشتگاه وزرا به دادگاه انقلاب منتقل شدند تا ‏دادگاه انقلاب درباره بازداشت آنان تصمصيم بگيرد.‏

اين چهار دانشجو در حالي به آستانه چهارمين ترم محروميت از تحصيل رسيده اند که در صورت غيبت متوالي در ‏چهارترم، آنها از دانشگاه اخراج خواهند شد. به همين دليل است که مهديه گلرو از جمله اين متحصنين پيش از بازداشت ‏به راديو فردا گفت: "اين آخرين کاري است که مي ‌توانيم انجام دهيم."‏

اين چهار نفر پس از اعتراض به تعطيلي نشريات دانشجويي دانشگاه علامه و برخوردهاي امنيتي با تشکل هاي ‏دانشجويي در ارديبهشت ماه سال ۸۶، از تحصيل محروم شدند. آنها از روز شنبه تحصن خود را در دانشگاه آغاز ‏کردند و روز دوشنبه اعضاي خانواده آنان از جمله مادر و خواهر سعيد فيض‌اللهي، همسر و خواهر مهديه گلرو، پدر ‏و مادر مجيد دري و همسر و خواهر صادق شجاعي، به آنها پيوستند. ‏

‎ضرب و شتم‎

به نوشته خبرنامه اميرکبير، اين دانشجويان طي روزهاي گذشته بارها از طرف انتظامات دانشگاه مورد ضرب و شتم ‏قرار گرفتند اما همچنان تصميم داشتند به تحصن خود ادامه دهند و حتي اعلام کردند درصورت بي پاسخ ماندن خواسته ‏هاي شان چه در تحصن يا در بازداشت، اعتصاب غذا خواهند کرد. ‏

به گفته دانشجويان متحصن، هرچند روز اول تحصن آنها با مانعي مواجه نشد اما در روزهاي بعد حراست دانشگاه با ‏آنها برخورد کرد ووقتي يکشنبه عصر ساير دانشجويان به آنان پيوستند، "نيروهاي حراست زياد شد."‏

همزمان يکشنبه شب، در حالي که دانشگاه خلوت شده بود، اين چهاردانشجو در داخل دانشگاه به تحصن خود ادامه ‏دادند. به گفته گلرو: "هنگام سحر هر چهار نفر خواب بوديم، که حدود ۲۵ نفر آمدند و خيلي با خشونت ما را از دانشگاه ‏بيرون راندند. من به آنها گفتم که اجازه نداريد با دانشجويان اين گونه حرف بزنيد و مأمور حراست شروع کرد به ‏فحاشي کردن و زدن من، به شکلي با سيلي در گوش من زد، که هنوز نصف صورت من کبود است."‏

تصحن اين چهاردانشجو و همراهي ساير دانشجويان در حالي ادامه يافت که بامداد سه شنبه، آنچنان که سايت خبري ‏ادوار نيوز روايت کرده است ماموران حراست دانشگاه علامه به سرپرستي فردي به نام دهقان 4 دانشجو را به زور ‏از دانشگاه بيرون انداختند و در برابر درب دانشگاه ماموران امنيتي اقدام به بازداشت آنان کردند.‏

‎دانشجويان خلاف کار؟‎

هرچند اکثر دانشجويان شاهد رفتار حراست با دانشجويان بوده اند اما مسولان دانشگاه اين موضوع را تکذيب مي کنند. ‏رئيس حراست دانشگاه علامه طباطبائي در اين مورد به سايت خبري فرارو گفته است: "اين دانشجويان مرتکب اعمال ‏خلاف قانون شده و محيط دانشگاه را متشنج کرده بودند‎."‎

حميد سيدي در خصوص علت بازداشت اين دانشجويان افزوده: "آنها نگهبانان دانشگاه را مورد ضرب وشتم قرار داده ‏بودند و با شکايت دانشگاه بازداشت شده اند. اين دانشجويان چند مرحله اقدام خارج از ضوابط دانشگاه داشته اند که ‏براي هر کدام حکم جديدي خورده اند‏‎."‎

برخلاف اظهارات رئيس حراست دانشگاه علامه، همسر صادق شجاعي در گفتگو با سايت فرارو اعلام کرد: "اين ‏چهار نفر مرتکب کار خلاف قانوني نشدند و به هيچ عنوان در روند کار دانشگاه اخلال ايجاد نکردند‎."
فاطمه فنائيان با تاکيد بر صنفي بودن اعتراض آنها افزود: "آنها در اعتراض به احکام خود در دانشگاه متحصن شدند و ‏حتي زماني که تعدادي از دانشجويان مي خواستند در حمايت از آنها تجمع کنند مانع انجام اين کار شدند تا نظم دانشگاه ‏به هم نخورد‎."‎

وي با رد ضرب وشتم نگهبانان توسط اين چهار نفر اظهار داشت: "در شب اول تحصن، نگهبانان آنها را به زور از ‏دانشگاه خارج کردند به گونه اي که همسر من را روي زمين مي کشيدند و حتي يکي از نگهبانان به گوش مهديه گلرو ‏سيلي زد‏‎.‎‏"‏

‎پيگيري مي کنيم‎

اعتراض اين چهار دانشجو به محروميت از تحصيل بود، اما دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي به روند مديريتي اين ‏دانشگاه نيز معترض هستند. سايت ادوار نيوز در تشريح مديريت صدرالدين شريعتي رييس اين دانشگاه مي نويسد: ‏‏"شريعتي در طي مديريت خود بر اين دانشگاه در دولت احمدي نژاد نزديک به يکصد حکم تعليق از تحصيل براي ‏دانشجويان صادر کرده و بسياري از اساتيد به نام اين دانشگاه از اين دانشگاه اخراج و يا بازنشسته شده اند‎.‎‏"‏

برخورد با دانشجويان در حالي صورت گرفته که يک نماينده مجلس اعتقاد دارد اينگونه محدوديت ها براي دانشجويان ‏بي ارتباط با احتمال حمايت آنها از اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري نيست‎. ‎

داريوش قنبري، سخنگوي فراکسيون اقليت مجلس هشتم در همين ارتباط به فرارو گفت: "هرگونه محدوديت يا ‏ممنوعيتي که در راستاي فعاليت هاي اين افراد در هرجائي شکل بگيرد خودمان را ملزم مي دانيم چه به شکل انفرادي ‏و چه به در قالب فراکسيون به دفاع از اين افراد و گروه ها بپردازيم‎.‎‏ من از دانشجويان مي خواهم که اين مسائل را به ‏ما منتقل کنند تا با توجه به اسناد و مدارکي که در اختيار داريم از طريق مراجع قانوني وضعيت آنها را پيگيري کنيم‎."‎‏ ‏

گزارش ناآرامی در دانشگاه علامه

مصاحبه با همسر دانشجوي بازداشت شده‏ - چهارشنبه 6 آذر 1387 [2008.11.26]

tahasondaneshgah.jpg

محمد رضا فروغي

فاطمه فناييان همسرصادق شجاعي دانشجوي بازداشت شده دانشگاه علامه طباطبايي در مصاحبه با روز از علت تحصن ‏همسرش و سپس دستگيري او گفته است. صادق شجاعي ديروز همراه با مهديه گلرو، مجيد دري و سعيد فيض الله زاده ‏در پي تحصني اعتراضي توسط حراست اين دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت، سپس بازداشت و بنا بر گزارشها ‏به زندان اوين منتقل شد. فاطمه فناييان که خود فارغ التحصيل رشته ارتباطات دانشگاه علامه است در اين مصاحبه ‏داستان اين تحصن را باز گو کرده است. ‏

‏<‏strong‏>علت تحصن همسرتان و سه دانشجوي ديگر دانشگاه علامه طباطبايي چه بود؟ آيا راه ديگري جز تحصن ‏براي پي‌گيري خواسته‌هاي اين دانشجويان وجود نداشت؟<‏‎/strong‏>‏

اين دانشجويان تنها و تنها خواسته‌شان، ورود به دانشگاه و ادامه تحصيل‌ بود. مسئولان دانشگاه در اين دو سالي که اين ‏دانشجويان محروم از تحصيل بوده‌اند، هيچ کاري براي آن‌ها نکردند. با اين احکام سنگين سه و چهار ترم محروميت از ‏تحصيل هم کم‌کم سنوات تحصيلي‌شان تمام مي‌شود و با آنکه تنها يک ترم يا دو ترم از تحصيل‌شان باقي مانده‌است، ‏ناگزير از دانشگاه اخراج خواهند شد. لذا تحصن آخرين راه باقي‌مانده پيش روي اين دانشجويان بود. آن‌ها به وزارت ‏علوم مراجعه کردند، مقابل وزارت علوم و مجلس تحصن کردند. به بسياري از شخصيت‌ها از جمله رياست قوه قضاييه ‏نامه نوشتند. سه، چهار بار خواستند صدرالدين شريعتي[ رياست دانشگاه علامه] را ببينند، اما ايشان حاضر نشد آن‌ها را ‏ببيند و بابا آن‌ها صحبت کند. حتي آن‌ها را به دانشکده‌ها نيز راه نمي‌دادند تا بتوانند با رؤساي دانشکده‌ها صحبت کنند. ‏نامه‌هاي مختلف شخصي و سرگشاده به آقاي شريعتي نوشتند. ولي هيچ کس کوچک‌ترين پي‌گيري‌اي نکرد و حتي ‏حاضر نشدند بپرسند مشکل شما چيست، در حاليکه اين امر در حيطه وظايف اين ارگان‌ها است. يعني قوه قضاييه ‏مي‌توانست پي‌گيري کند، چون اين دانشجويان کتک خورده‌بودند، از دانشگاه بيرون شده‌بودند. حتي اتهامات واهي جعل ‏و سرقت به اين دانشجويان زده‌بودند. به عنوان نمونه در حکمي که براي آقاي شجاعي از سوي کميته انضباطي صادر ‏شده‌بود، جرم جعل و سرقت ذکر شده‌بود.‏


‏<‏strong‏>اين حکم بر اساس چه مستنداتي صادر شده‌بود؟ آيا مستنداتي وجود داشت؟<‏‎/strong‏>‏

هيچ! هيچ مستنداتي نداشتند. دليل اين احکام اعتراض‌هاي اين دانشجويان بود. اما چون دليل مستندي نداشتند، اتهاماتي ‏واهي نظير جعل و سرقت اموال خارج از دانشگاه‌ را به آن‌ها زدند. در صورتي که اين اتهام در صورت صحت آن ‏ربطي به کميته انضباطي دانشگاه ندارد. در کل همه پرونده‌ها مبهم و کارهاي مسئولان امر در اين مدت نامشخص ‏بوده‌است. ‏


‏<‏strong‏>با اين حال احکام سه و چهار ترم تعليق از تحصيل خيلي سنگين است. علت صدور اين احکام چه بوده و چرا ‏دانشگاه تا اين حد سخت‌گيرانه با اين دانشجويان برخورد کرده‌است؟<‏‎/strong‏>‏

فضاي دانشگاه علامه طباطبايي، دو، سه سالي است که پس از آمدن آقاي شريعتي، بسيار سنگين شده‌است. هيچ حرفي ‏نمي‌شود زد و هيچ کاري نمي‌توان کرد. کار اين دانشجويان نيز در حد اين بوده‌است که مثلاً به اقتصاد اسلامي يا فلسفه ‏ملاصدرا اعتراض کنند يا نشريه منتشر کنند و از مسئولان انتقاد کنند. ولي در مقابل 32 نفر با حکم تعليق از تحصيل ‏مواجه شدند که کم‌کم توانستند به دانشگاه برگردند، ولي هنوز خيلي‌هايشان از خوابگاه و امکانات رفاهي محروم‌اند؛ چند ‏نفر ديگر هم هستند که هنوز محروم از تحصيل هستند و حتي از دانشگاه اخراج شده‌اند. اما اصولاً دليلي براي اين ‏برخوردها وجود ندارد. آقايان کوچک‌ترين انتقادي را برنمي‌تابند و نمي‌توانند تحمل کنند و به همين خاطر با هر اتفاق ‏کوچکي، تمام توان خود را به کار مي‌برند تا هر اتهامي را به دانشجويان وارد کنند.‏


‏<‏strong‏>برخورد مسئولان دانشگاه با تحصن اين دانشجويان چگونه بود؟<‏‎/strong‏>‏

وحشتناک. در حالي که تنها خواسته دانشجويان ورود به دانشگاه بود، حتي حاضر نشدند يک نامه و تعهد کتبي در اين ‏مورد بدهند، مبني بر اينکه اين دانشجويان مي‌توانند در ترم بهمن ماه ثبت نام کنند. يعني مسئولان حتي حاضر نشدند کف ‏خواسته‌هاي دانشجويان را بپذيرند. از سويي تلاش‌شان در جهت ايجاد تفرقه ميان خود دانشجويان بودند، که خوشبختانه ‏نتوانستند ميان اين چهار دانشجو تفرقه ايجاد کنند. هم‌چنين مي‌خواستند ديگر دانشجويان را در مقابل اين دانشجويان قرار ‏دهند و به ديگر دانشجويان مي‌گفتند ما به اين دانشجويان کمک کرده‌ايم، ولي خواسته اين دانشجويان چيز ديگري است و ‏هدف اين‌ها بازگشت به دانشگاه نيست که خوشبختانه موفق به اين کار هم نشدند. از سوي ديگر، مدام تهديد مي‌کردند و ‏مي‌گفتند که به احتمال 70 تا 80 درصد شما را مي گيريم و بازداشت مي شويد يا اينکه الآن از دانشگاه برويد و بعداً ‏مراجعه کنيد.‏


‏<‏strong‏>واکنش ديگر دانشجويان نسبت به اين تحصن چگونه بود؟<‏‎/strong‏>‏

خيلي خوب بود. دانشجويان خيلي همراهي کردند. در تمام مدت با بچه‌ها بودند. مخصوصاً روز دوشنبه، پس از آن ‏برخورد مأمور حراست دانشگاه با خانم گلرو و سيلي‌اي که به صورت ايشان زد، دانشجويان ديگر تاب نياوردند و فشار ‏آوردند و حدود صد دانشجو از داخل دانشگاه و دويست تا دويست و پنجاه نفر از دانشجويان از خارج دانشگاه فشار ‏آوردند و در دانشکده را شکستند و اين چهار دانشجو را به داخل دانشکده هدايت کردند، که در اين جريان هيچ يک از ‏اين چهار دانشجو حضور نداشتند. در تمام مدت ديگر دانشجويان همراه اين چهار دانشجو بودند و حتي نمي‌خواستند به ‏کلاس‌هايشان بروند که اين چهار دانشجو از آنها خواستند، تجمع‌شان را رها کنند و به کلاس‌هايشان بروند تا فضاي ‏دانشگاه ملتهب نشود. يعني دانشجويان واقعاً به دنبال برگزاري تحصني آرام بودند تا به خواسته خودشان که ورود به ‏دانشگاه بود، برسند. ولي متأسفانه مسئولان دانشگاه تاب نياوردند و اين چهار دانشجو بازداشت شدند.‏


‏<‏strong‏>در مورد جزئيات بازداشت اين دانشجويان بگوييد؟ اين بازداشت توسط چه ارگاني صورت گرفت و آيا ‏حکمي مبني بر بازداشت اين دانشجويان ارائه شد؟<‏‎/strong‏>‏

شب گذشته، من و خواهر خانم گلرو هم همراه اين چهار دانشجو بوديم. خانواده آقاي دري و فيض‌الله‌زاده هم تا ساعت 1 ‏بيرون در نشسته بودند و نيم ساعت پس از آنکه رفتند، يعني ساعت 1:30 پس از نيمه شب، حراست دانشگاه، وارد ‏دانشکده شد و با تهديد و فحش، ما را مجبور کردند از دانشگاه خارج شويم. وقتي از دانشگاه خارج شديم، سه ماشين ‏پليس نيروي انتظامي مقابل دانشکده بودند و اسم اين چهار دانشجو را خواندند و گفتند جهت پاره‌اي از توضيحات بايد با ‏آن‌ها به کلانتري بروند. اما حکمي که داشتند از طرف دادگاه انقلاب بود. حتي با من و خواهر خانم گلرو که آن‌جا دم در ‏ايستاده و منتظر همسر خانم گلرو بوديم، رفتار خيلي زشت و بي‌ادبانه‌اي داشتند. از طرفي نزديک به سي نفر از عوامل ‏حراست، که آن‌جا دم در ايستاده‌بودند و بردن بچه‌ها را تماشا مي‌کردند و خود آقاي دهقان[ رئيس حراست دانشگاه علامه ‏طباطبايي] حرف‌هاي خيلي زشت و توهين‌‌آميزي به ما زدند. ‏


‏<‏strong‏>از مکان نگهداري اين دانشجويان خبري داريد؟<‏‎/strong‏>‏

آن‌ها را اول به کلانتري منطقه سعادت‌آباد بردند. پس از آن در تماس کوتاهي که آقاي شجاعي، گويا با تلفن کارتي از ‏آن‌جا با من داشتند، گفتند که مي‌خواهند آن‌ها را به پليس امنيت منتقل کنند. اما هنوز مشخص نيست که آن‌ها را کجا ‏خواهند برد و تا کنون که مقابل پليس امنيت هستم[ ساعت 10:30] خبري نيست.‏


‏<‏strong‏>پيش از اين هم اين دانشجويان تهديد شده‌بودند؟<‏‎/strong‏>‏

بله، چند بار به آن‌ها گفته بودند که شما را مي‌گيريم و مثلاً دو باري که من خودم آن‌جا بود، بارها به من مي‌گفتند که ‏اين‌ها را بايد بازداشت کنيم تا بفهمند... اما بچه‌ها از ديروز( دوشنبه) اعلام کردند که اگر برخورد خشونت‌آميزي با آن‌ها ‏شود، آن شب( يعني دوشنبه شب) وارد فاز اعتصاب غذا مي‌شوند. و لحظه‌اي که آن‌ها را گرفتند، تأکيد کردند که ما از ‏همين لحظه وارد اعتصاب غذا مي‌شويم و الآن در اعتصاب غذا به سر مي‌برند.‏

۱۳۸۷ آبان ۲۰, دوشنبه

سه ماه بی خبری از وضعیت فرزاد کمانگر، معلم زندانی

خبرنامه امیرکبیر: نگرانی ها از احتمال اجرای حکم ناگهانی اعدام فرزاد کمانگر زندانی سیاسی با ۳ ماه بی خبری از وی افزایش یافته است.

در حالی که کمتر از ۶ ماه از اعدام یعقوب مهرنهاد وبلاگ نویس و روزنامه نگار به اتهام محاربه می گذرد انتقال کمانگر به بند امنیتی ۲۰۹ و سکوت دستگاه قضایی در پاسخگویی به اعتراض وی و سازمان های حقوق بشری، موجب افزایش نگرانی ها از ادامه اعدام زندانیان در دادگاه های فرمایشی و بدون استناد به مدارک کافی است.

فرزاد کمانگر معلم زندانی و عضو سازمان دیده بان حقوق بشر کردستان است که از تابستان سال ۸۵ به اتهام عضویت در گروه های محارب و آنچه قصد بر بمب گذاری عنوان شده است، در زندان می باشد.

وی در طول دوارن زندان خود بارها به زندان کردستان و بند امنیتی ۲۰۹ منتقل شده است. این زندانی که مدتی را در بند بیماران زندان رجایی شهر در تبعید بوده است از ۳ ماه قبل با تائید حکم اعدام به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است و عدم ارتباط ایشان با بیرون نگرانی هایی را موجب شده است.

رفتارهای صورت گرفته با این معلم زندانی در طول دوران بازداشت و شکنجه های صورت گرفته علیه وی بارها مورد اعتراض سازمان ها و گروه های حقوق بشری قرار گرفته است و این نهادها بارها با ارائه اطلاعات دقیق از وضعیت پیشین فعالیت های این معلم و سابقه فعالیت های حقوق بشری خواهان آزادی وی شده اند.

وضعيت غيرانسانی دو جوان دوجنسه در سلول انفرادی

فعالان حقوق بشر در ایران

مهدي کوهنورد و سپيده زماني دو جوان دوجنسه (Transsexual) هستند که به ترتيب بابت پرونده هاي خود 9 ماه و 11 ماه است که در سلولهاي انفرادي بند 240 زندان اوين نگهداري مي شوند.

نگهداري طولاني مدت افراد فوق در سلولهاي انفرادي بند 240 زندان مذکور فارغ از اتهام آنان تنها به دليل عدم پيش بيني مکاني براي نگهداري افراد خاص در زندان مي باشد و مسئولين زندان بي تفاوت در مورد وضعيت اين افراد و صدمات ناشي از نگهداري بلند مدت اين دو جوان دو جنسه در سلول انفرادي آنان را به فراموشي سپرده اند.

اين در حالي است که به افراد فوق حتي امکان استفاده از هواخوري به صورت مرتب مانند ساير زندانيان داده نمي شود و نامبردگان علاوه بر شرايط غير انساني محيطي خود به برخوردهاي توهين آميز مسئولان مربوطه نيز معترض هستند.

لیست وزارت ارشاد از مطبوعاتی که باید توقیف شوند

سایت عصرایران: عضو هیئت نظارت بر مطبوعات با رد وجود هرگونه ارتباط بین فرمایشات رهبری مبنی بر ابراز ناخرسندی از فضای مطبوعاتی کشور با توقیف هفته نامه "شهروند امروز"تاکید کرد: توقیف شهروند امروز در جلسه روز چهارشنبه هیئت نظارت بر مطبوعات اتفاق افتاد و ما اطلاعی از فرمایشات مقام معظم رهبری درباره مطبوعات نداشتیم.

حسن کامران در پاسخ به این سوال که گفته می شود توقیف "شهروند امروز" بدون برگزاری جلسه هیئت نظارت و با تماس تلفنی بین اعضا رخ داده اظهار داشت: خیر! جلسه هیئت نظارت بر مطبوعات روز چهارشنبه برگزار شد و رسمیت هم داشت یعنی از 8 عضو 6 نفر حضور داشتند و تنها وزیر ارشاد و نماینده مطبوعات در هیئت نظارت بر مطبوعات در آن جلسه غایب بودند.

نماینده اصفهان در مجلس تاکید کرد: ایرادات هیئت نظارت بر مطبوعات بر نشریه شهروند ایرادات شکلی بود و نه محتوایی، چرا که این نشریه مجوز انتشار فرهنگی - ورزشی داشت اما مبادرت به درج مطالب سیاسی می کرد یعنی زمینه انتشارش را رعایت نمی کرد.

وی خاطرنشان کرد: وزارت ارشاد لیستی از مطبوعاتی که زمینه انتشار را رعایت نمی کنند را آماده کرده بود و طبق لیست، روز چهارشنبه نوبت رسیدگی به هفته نامه شهروند امروز بود بنابراین نباید گفت که توقیف شهروند به دلیل فرمایشات رهبری بوده است.

تبعیض و نابرابری در حق شهروندان سنی مذهب

تبعیض و نابرابری بزرگترین چالش فراروی شهروندان سنی مذهب ایران

سنی نیوز: حکومت گران پر تعصب شیعی عزم خود را را جزم کرده بودند که در هیچ یک از بخش های استراتژیک حکومت ایران اثری از سنی ها نقش نبندد.

فرایند تبعیض و نابرابری را می توان بحرانی ترین معضلی دانست که از سوی حاکمیت شیعی در ایران طی سه دهه ی اخیر شهروندان سنی مذهب این کشور را به چالش کشیده و همواره صدای اعتراض آنان را بلند کرده است. می توان گفت که این روند منفی در حکومت به اصطلاح اسلامی ایران از همان سالهای آغازین، با طرح پیشنویس قانون اساسی و تدوین اصولی همچون اصل ۱۲و۱۱۵آغاز شد، چرا که بر اساس این دو اصل مذهب جعفری اثناعشری به عنوان مذهب رسمی کشور تعیین ودر کمال ناباوری مقرر شد که بر مسند ریاست جمهوری این کشور فقط کسی می تواند بنشیند که مذهب او جعفری اثنا عشری باشد.

حکومت گران پر تعصب شیعی عزم خود را را جزم کرده بودند که در هیچ یک از بخش های استراتژیک حکومت ایران اثری از سنی ها نقش نبندد. تا جائیکه در بسیاری از فرمهای استخدام در مراکز دولتی، ثبت نام در دانشگاهها وپذیرش بیمارستانها و…دو گزینه که مشخص کننده مذهب متقاضیان بود درج شد که در اثر این فرایند، بسیاری از شهروندان سنی مذهب ایرانی از استخدام در مراکز دولتی باز مانده وحتی در رابطه با ثبت نام در دانشگاهها با مشکلات اساسی روبه روشدند .

چه بیمارهایی که به جرم سنی بودن در بیمارستانها پذیرش نشدند وچه دانش آموزان با استعدادی که از ادامه تحصیل باز داشته شدند ..

شگفت انگیزتر از همه اینکه استفاده ازچنین فرمهایی هم اینک که نزدیک سه دهه از روی کار آمدن نظام حکومتی فعلی در ایران می گذرد همچنان از رشد چشمگیری برخوردار بوده وهر روز به تعداد سنی هایی که بدین شکل از کار بر کنار می شوند یا از مراکز استراتژیک علمی در کشور طرد می شوند، افزوده می شود.

چندی پیش دوستی حکایت جالبی از یک دانشجوی مطرود در رشته خلبانی نقل می کرد. ظاهرا یک دانشجوی با استعداد بلوچ که بر خلاف دیگر بلوچها نام خانوادگی او مبین بلوچ بودن او نبوده است در رشته خلبانی پذیرفته می شود از طرفی این دانشجو چون کاملا براین امر واقف بوده که اگر سنی بودنش لو برود باید عطای رشته ی خلبانی را به لقایش ببخشد در فرم ثبت نام از دو گزینه شیعه وسنی گزینه ی شیعه را تیک می زند وبه عنوان یک شیعه خود را معرفی می کند و بالاخره بدین ترتیب موفق می شود به یک دانشکده معتبر خلبانی در کشور راه یابد .

مدتی از جریان می گذرد واین دانشجوی با شهرت (هاشمی ) به امید خلبان شدن در میان دیگر رهپویان شیعه مذهب به تحصیل خود ادامه می دهد. اما از آنجاییکه ماه همیشه پشت ابر نمی ماند متا سفانه روزی دست این دانشجوی جوان ما رو می شود .

اما با توجه به این که حکومت در کشور ما باصطلاح اسلامی است مسئولین با تجربه ی دانشکده با وی برخوردی ناشیانه نمی کنند!! به این معنی که به محض خبردار شدن نسخه اش را نمی پیچند؛ مدتی از ماجرا می گذرد .

روزی دست بر قضا آقای هاشمی دانشجوی بلوچ و در واقع آقای هاشمزهی ما که دیگر خیالش از اخراج شدن تا حدودی راحت شده هوس می کند با پیراهن آستین کوتاه سر کلاس درس حضور یابد ! استاد با مشاهده او، پیراهن آستین کوتاهش را بهانه می کند وبدین ترتیب وی به حراست دانشکده معرفی می شود وچندی بعد ناجوانمردانه به جرم بی بند و باری وعدم رعایت شئونات اسلامی درمحیط دانشکده اخراج می شود .

راستش چنین اتفاقاتی در مناطق سنی نشین ایران بخصوص استان سیستان و بلوچستان به شکل گسترده ای رخ می دهد. کافیست شما فقط به مدت چند روزی در زاهدان و حوالی دفتر امام جمعه اهل سنت این شهر یا بهتر بگویم حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان حضور داشته باشید وبه بررسی مراجعات مردمی بپردازید. آنوقت با افرادی مواجه خواهید شد که فقط به جرم سنی بودن به بلاهایی در این کشور گرفتار آمده اند که گوشها از شنیدن آن ابا می ورزند .

بی تردید مسئولین کشور در جهت حفظ نظام حکومتی خود از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند به این معنا که برنامه ریزی های بلند مدتی در این زمینه براساس بررسی چندین ساله بر تاریخ امپراطوری های جهان داشته اند وقصد دارند سخت ترین بر خوردها را با مخالفین نظام خود داشته باشند و آنان را به شدت سرکوب کنند.