۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

آبرويش را بريز و او را به مردم معرفي كن!

سياسى,اجتماعى و اقتصادى در حکومت ضحاکان

متأسفانه امروز کار به جايي رسيده که وقتي يک خانم پزشک جوان که به همراه نامزدش در همدان به

پارک رفته، دستگير مي‌شود و دو روز بعد، جنازه‌اش بيرون مي‌آيد، همه دست اندرکاران حکومتي با

سکوت خود، نظام را تقويت! مي‌کنند. فريادهاي دادخواهي پدر زهرا، نيز که زنداني سياسي قبل از

انقلاب بوده، به جايي نمي‌رسد. آيا چشم اميد اين پدر در کشوري که سال‌هايش نام رسول‌الله(ص) و

اميرالمؤمنين(ع) را يدک مي‌کشد، بايد به سازمان‌هاي بين‌المللي باشد.؟؟؟ !!! ؟؟؟

فرزند استاد شهيد آيت‌الله مطهري در ادامه سلسله مقالات خود در ريشه‌يابي مشكلات اجتماعي جامعه ايران مي‌نويسد: «هنگامي كه نامه مرا خواندي، ابن هرمه را... برکنار کرده و به مردم معرفي كن!‌ به زندانش افكن! آبرويش را بريز! به همه بخشهاي تابع اهواز بنويس كه من چنين عقوبتي براي او معين كرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت يا كوتاهي كني كه نزد خدا خوار مي‌شوي و من به زشت ترين صورت ممكن، تو را از كار بركنار مي كنم و خدا آن روز را نياورد... شبها زندانيان را براي هواخوري به فضاي باز بياور جز ابن هرمه...» (دعائم الاسلام، جلد 2، ص532 ).

ابن هرمه چه کرده است که اميرالمؤمنين(ع) به رفاعه، حاکم اهواز چنين فرمان مي‌دهد که او بي درنگ بايد «بي‌آبرو» شود؟ همان مولاي متقيان که حرمت آبروي مسلمان را بالاتر از حرمت کعبه مي‌داند چنان بر بي آبرو شدن يک مجرم حکومتي اصرار دارد که حتي فرماندار اهواز را که مسئول اجراي حکم است «تهديد» مي‌کند که اگر او را بي آبرو نکني «من به زشت ترين صورت ممكن، تو را از كار بركنار مي كنم».

او نه ياغي است و نه جاني، يعني نه بر ضد حکومت قيام کرده، و نه جنايتي مرتکب شده است. او مسئول نظارت مالي بر بازار اهواز بوده که مرتکب تخلف مالي شده است... .

لااقل سه دليل به ظاهر موجه، براي صرف نظر کردن از «معرفي» ابن هرمه متخلف وجود داشت:

1. خطا را ابن هرمه کرده است نه خانواده او. اگر آبروي ابن هرمه ريخته شود خانواده اش چگونه در ميان مردم سربلند کنند؟ چرا پدر و مادر و زن و فرزند کودک يا نوجوانش بايد تاوان تخلف او را بدهند؟

2. اگر ابن هرمه معرفي شود، براي هميشه بي آبرو شده و ديگر شانس بازگشت به جامعه از وي گرفته مي‌شود و با اين نوع مجازات، ديگر به دنبال اصلاح خود نخواهد رفت (تئوري «برچسب زدن» در جرم شناسي که از سال 1938 در غرب مطرح گرديد.)

3. امروز مارقين و ناکثين و قاسطين هر روز در پي توطئه عليه حکومت هستند. اگر ابن هرمه که کارگزار حکومت اسلامي است به عنوان متخلف معرفي شود، دشمنان و منتقدين بهترين بهانه براي سوء استفاده و تبليغ عليه حکومت را به چنگ مي‌آورند؛ خواهند گفت: "ببينيد علي هم عده‌اي متخلف را به دور خود جمع کرده است". ابن هرمه نبايد معرفي شود زيرا خوراک تبليغاتي براي دشمن فراهم شده و مردم به حکومت اسلامي بدبين مي‌شوند و در نتيجه به تعبير امروز، نظام «تضعيف» مي‌شود. متخلف را بايد تنبيه کرد ولي براي جلوگيري از سوء استفاده دشمن بايد اين کار را با يک دستور محرمانه انجام داد.
اما اميرالمؤمنين (ع) براي دلايلي از اين دست ارزشي قائل نشد... .

حال مي‌خواهم به ارزيابي پيشفرض دوم نظام اطلاع رساني يا خبري يعني اينکه «معرفي متخلف وابسته به حکومت، مردم را به نظام بدبين و حکومت را تضعيف مي‌کند» و نيز پيامدهاي ناگوار آن بپردازم و نشان دهم که اين استدلال نه تنها با عقل و شرع و عدل نمي‌سازد بلکه به طور خاص با مباني تشيع در تضاد است... .

کساني مثل جعفر کذاب، هم نوه امام معصوم بودند، هم فرزند امام معصوم، هم برادر امام معصوم و هم عموي امام معصوم. اين نشان مي‌دهد که حتي زندگي با چند امام معصوم و تربيت شدن توسط امام معصوم هم ـ به دليل عمل خود فرد ـ لزوما فرد را آدم نمي‌کند. آيا صرف حکم مسئوليت گرفتن در جمهوري اسلامي چنان معنويتي به يک فرد مي‌بخشد که احتمال خطاي او را صفر مي‌کند تا جايي که در صورت معرفي او به عنوان متخلف،حيثيت و آبروي نظام اسلامي زير سوال مي‌رود؟...

بناي اين انقلاب لااقل نزد شهيد مطهري که افکارش را مبناي فکري نظام مي‌دانيم اين نبود. اوايل پيروزي انقلاب، شهيد مطهري ـ که فقط هشتاد روز پس از آن زنده بود ـ مطلع شد که يک فرد کميته‌اي با سو ء استفاده از سلاح خود مرتکب جرمي شده است. دقت کنيد: در غوغا و آشفتگي اولين ماه پس از پيروزي انقلاب که بيش از يک هفته از تشکيل کميته‌ها ـ که در آن زمان تنها اميد براي حفظ نظم بود ـ نگذشته بود و سپاه هم هنوز تشکيل نشده بود. رئيس کميته‌ها هم يکي از دوستان نزديک شهيد يعني آيت الله مهدوي کني بود و اتفاقا حکم رياست ايشان نيز با پيشنهاد خود شهيد مطهري از سوي امام (ره) و به خط استاد صادر شده بود.

اما شهيد مطهري اصرار داشت که اين فرد خاطي حتما «به نام مأمور کميته و به طور علني» محاکمه شود. اين کار در ظاهر، تضعيف انقلابي بود که هنوز حتي به مرحله «جمهوري اسلامي» پا نگذاشته بود؛ اما در باطن، تضميني بود بزرگ براي پيشگيري از تخلفات کوچک و بزرگ آتي... .

حضرت امام (ص) گاهي حتي از يک کوتاهي که چه بسا تخلف هم نبود علنا با ذکر نام انتقاد مي‌کرد. ايشان در سخنراني خود در تابستان 1361 در حسينيه جماران – که مثل همه سخنان ديگر امام کلمه به کلمه اش توسط دوست و دشمن دنبال مي‌شد ـ به طور علني از برخي از اعضاي شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي که ـ بعضا" منصوبان خود ايشان بودند ـ انتقاد کرد که چرا مي‌خواهند مجددا" به حج بروند. آيا امام با اين کار تضعيف نظام کرد؟! آيا تنها راه رساندن اين تذکر به آن افراد راديو و تلويزيون بود؟

متأسفانه امروز کار به جايي رسيده است که وقتي در مهرماه گذشته، يک خانم پزشک جوان ـ و از استعدادهاي درخشان ـ که به همراه نامزدش در همدان به پارک رفته، دستگير مي‌شود و دو روز بعد جنازه اش از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد، تقريبا همه دست اندرکاران حکومتي با سکوت خود نظام را تقويت! مي‌کنند. هيچيک از آنان حتي در حد ابراز ناراحتي و يا دلجويي بازماندگان دم بر نمي‌آورد. فريادهاي دادخواهي پدر زهرا، آقاي بني يعقوب نيز که زنداني سياسي قبل از انقلاب بوده و سالها در شغل شريف پاسداري به اين انقلاب خدمت کرده است به جايي نمي‌رسد.

آيا چشم اميد اين پدر در کشوري که سالهايش نام رسول الله(ص) و اميرالمؤمنين(ع) را يدک مي‌کشد بايد به سازمانهاي بين المللي اي باشد که بسياري از دست اندرکارانش به چشم تحقير به احکام نوراني اسلام مي‌نگرند؟ (پاسخگويي قوه قضائيه در مورد اين پرونده مثل همه پرونده‌هاي ديگر مورد توجه مردم، اين است که «در دست بررسي است و لذا اطلاعات بيشتري نمي‌توانيم بدهيم». اين سخن در جاي خود صحيح است ولي اميد چنداني ايجاد نمي‌کند، زيرا در همه دنيا با توجه به مشخص بودن حجم و محتواي يک پرونده و تجربه قاضي، در کنار تأکيد بر «در دست بررسي بودن» پرونده، از همان آغاز، تاريخ دقيقي ولو ده ماه ديگر به عنوان زمان اعلام نتيجه پرونده و معرفي مجرمان به آگاهي مردم مي‌رسد)... .

اين نوع سياست اطلاع رساني و در واقع لاپوشاني تخلفات متخلفين، اعم از روحاني و غير روحاني، کار را به جايي رسانده است که عده‌اي از جوانان امروز به همه روحانيان از صدر تا ذيل و حتي درگذشتگانشان مثل شهيد مطهري و علامه طباطبايي هم بدبين شده‌اند. از روحانيان، تنها عده بسيار قليلي در پناه نظام اطلاع رساني موجود، جرمهايي مرتکب شده و مي‌شوند و حداکثر خلع لباس و يا منفصل از خدمت مي‌شوند – اگر بشوند ـ اما تاوان آن فساد‌ها و چپاولها را بايد آن طلبه‌اي بدهد که خود برايم مي‌گفت وقتي با حال زار، دختر شش ماهه سرطاني اش را در خيابانهاي تهران در بغل گرفته و آدرس مي‌پرسيده است عده‌اي حتي حاضر نبوده‌اند محل بيمارستان را به او نشان دهند. آبروي اين صنف شريف که به نسبت، بيشترين شهيد را به اين انقلاب تقديم کرده و بدون ترديد بسياري از آنان زير فقر زندگي مي‌کنند، فداي برخي سياستهاي غلط و به ويژه سياستهاي کنوني نظام اطلاع رساني شده است... .

متن كامل را در ستون سمت راست بخوانيد.

هیچ نظری موجود نیست: