۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه

شیخ مفید و شیخ خاموش

ابراهیم نبوی e.nabavi@roozonline.com - چهارشنبه 29 خرداد 1387 [2008.06.18]

po_nabavi_01.jpg

شیخ خاموش یعنی عبدالله نوری در حالی با چراغ خاموش وارد صحنه شده است، که هنوز ‏وارد نشده، همه حضورش را متوجه شدند. خوبی اصلاح طلبان همین است، اینقدر صداقت ‏دارند که حتی برای رفتن سرکوچه هم همه چیز را به همه اطلاع می دهند. کروبی هم گفت: " ‏اعلام زود هنگام کاندیداها به حضور حداکثری در انتخابات کمک می کند" یعنی اوی خاتمی! ‏تو در نیا که من در اومدم. سید محمد خاتمی هم اطلاع رسانی حداکثری را به انجام رساند و ‏اعلام کرد که اگر بخواهم در انتخابات شرکت کنم می کنم، ممکن است بکنم، ممکن است نکنم. ‏هاشمی رفسنجانی هم که رفته بود جایی که عرب نی انداخت، برگشت به جایی که عرب نی ‏نیانداخت. به همین دلیل و با عنایت به اینکه عبدالله نوری فعلا به " شیخ خاموش" نامگذاری ‏شده است و کروبی هم قبلا به عنوان " شیخ اصلاحات" شناخته می شد، واژه نامه شیوخ اعلام ‏می شود.‏
شیخ خاموش: شیخ عبدالله نوری
شیخ اصلاحات: شیخ مهدی کروبی
شیخ سفید: سید محمد خاتمی
شیخ مفید: اکبر هاشمی رفسنجانی(1 ) ‏
شیخ الرئیس: علی اکبر ناطق نوری
شیخ الشیوخ: سید علی خامنه ای‏

نساجا و وزارت آموزش مالی و جنسی
دو نماینده مجلس که اتفاقا امام زمان هم پرونده شان را امضا کرده است، پس از برخی امور ‏بی ناموسی آزاد شده و به خانه ملت برگشتند. معاون دانشگاه زنجان هم فعلا در بازداشت بسر ‏می برد و فعلا روزنامه کیهان و انواع موجودات مشکوف مشغول ماست مالی تجاوز به عنف ‏دولتی هستند. در این حال خواهر رئیس جمهور در یک مصاحبه دلپذیر و جذاب و جالب و ‏تمیز و عزیز و غیره، گفت: " خواهر احمدی نژاد بودن حس خوبی دارد." آگاهان کلی به این ‏جمله فکر کردند و معانی زیر را برای آن کشف کردند:‏
‏1) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد مثل بقیه ملت نیست که خواهرش برود به مسافرت.‏
‏2) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، مردم به او می گویند: " بابا! تو خیلی خوبی، ما فکر ‏می کردیم خانوادگی مشکل دارین."‏
‏3) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، از صبح تا شب وقتی مردم تصویر برادرش را می بینند ‏در موردش حرف می زنند ولی او چون آن حرف ها را نمی شنود حس خوبی دارد.‏
‏4) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، طبیعتا نمی تواند حس بدی داشته باشد، اصولا حس بد ‏موضوعی است پیچیده و براحتی برای هر کسی قابل درک نیست.‏

هاله نور را ببینید
البته تاریخ موضوع گذشته است، ولی احمدی نژاد را هر وقت توی آب بیندازی یا از آب ‏بگیری برای طنزنوشتن تازه است. وی در نامه ای که در وبلاگش نوشتند، گفت: " ندیدن هاله ‏نور عجیب است" در همین راستا گشتیم و گشتیم و سعی کردیم دلایلی پیدا کنیم که چرا برخی ‏افراد بی ایمان، نابینا، کم بنیه، مزدور استکبار و چیزهای دیگر، چرا هاله نور ایشان را نمی ‏بینند؟ ‏
گروه اول: کسانی که چشم شان چپ است، ولی خودشان چپ نیستند.‏
گروه دوم: کسانی که چشم شان به پروژکتور عادت کرده، ولی به رئیس جمهور عادت نکرده.‏
گروه سوم: کسانی که وقتی خارجی را می بینند برق از آنجا نمی پرد و به نور تبدیل نمی شود. ‏
گروه چهارم: کسانی که هنوز چشم شان بقیه چیزها را می بیند.‏
گروه پنجم: کسانی که احمدی نژاد را می بینند و طبیعتا می بینند که چه می بینند.‏

بنی صدر تحویل باید گردد
این هم یک داستان تازه و بامزه. ایران اعلام کرده که بنی صدر باید به ایران تحویل داده شود. ‏سردار جزایری که احتمالا هنوز کلماتی مثل دیپلماسی، پناهندگی سیاسی، خارج، پاسپورت و ‏این چیزها به گوشش نخورده است، گفت: " فرانسه باید بنی صدر را به ایران تحویل دهد." در ‏همین رابطه موارد زیر قابل توجه است:‏
الف: من فکر می کنم حکومت ایران می خواهد احمدی نژاد را یک جوری رد کند و چون ‏کسی حاضر نیست به جای او رئیس جمهور شود، می خواهند بنی صدر را از فرانسه بیاورند ‏و بگذارند رئیس جمهور، چون احتمالا تنها کسی که مثل احمدی نژاد هنوز در همان سالهای ‏‏58 و 59 زندگی می کند، بنی صدر است.‏
ب: احتمال دوم این است که ایران می خواهد بررسی کند و ببیند که آیا فرانسوی ها واقعا ‏حاضرند که بنی صدر را به عنوان رئیس جمهور سابق که به این کشور پناهنده شده است، پس ‏بدهند یا محکم نگهش می دارند، به نظرم می خواهند مطمئن شوند که اگر دو روز دیگر ‏احمدی نژاد برکنار شد و رفت فرانسه دوباره برنگردد به ایران.‏

بنی صدر به ایران برمی گردد
فرضیه: بنی صدر با فشار دولت ایران، دستگیر شده و به ایران تحویل داده می شود. ‏
واقعه محتمل: بنی صدر در فرودگاه دستگیر و بلافاصله به اوین منتقل می شود.‏
اقدام اولیه: بازجویی توسط بازجویان بسیار دانشمند روی بنی صدر صورت می گیرد.‏

بازجو: خودتان را معرفی کنید.‏
بنی صدر: من ابوالحسن بنی صدر هستم، رئیس جمهور واقعی این ملت.‏
بازجو: حاشیه نروید، سریعا بگوئید که نظرتان درباره جمهوری اسلامی ایران چیست؟
بنی صدر: من اولین کسی بودم که نام جمهوری اسلامی ایران را آوردم و تنها کسی هستم که ‏از جمهوریت و اسلامیت یک نظام دفاع می کنم.‏
بازجو: نظرتان درباره ولایت فقیه چیست؟
بنی صدر: من اولین کسی هستم که در مورد ولایت فقیه نظر دادم و همسرم اولین همسری ‏است که کتاب ولایت فقیه آقای خمینی را به زبان فرانسه ترجمه کرد.‏
بازجو: علت همکاری خود را با منافقین توضیح دهید؟
بنی صدر: من اولین کسی بودم که کتاب منافقان از دیدگاه ما را نوشتم و اینها را افشا کردم و ‏دخترم هم اولین کسی است که از مسعود رجوی طلاق گرفت.‏
بازجو: شما برای چه می خواستید نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرید؟
بنی صدر: برای اینکه ما می خواهیم با فساد در حکومت و فساد اقتصادی مبارزه کنیم، اقتصاد ‏را اسلامی کنیم، دانشگاه ها را اسلامی کنیم، با آمریکا مبارزه کنیم....‏
بازجو: الهی قربونت برم، تو این مدت تو توی فرانسه چی کار می کردی؟ ما هم که می ‏خواهیم همین کار را بکنیم.‏
بنی صدر: ولی من با ملاتاریا مخالفم و نمی گذارم باند هاشمی رفسنجانی فاسد و خاتمی ‏ریاکار و باصطلاح اصلاح طلبان دروغین این مردم را فریب بدهند....‏
بازجو: الهی قربونت بشم، ما هم همینطور، ما هم نمی گذاریم...‏
بنی صدر: من اجازه نمی دهم....‏
بازجو: ما هم اجازه نمی دیم عزیزم، ولی دیگه نگو، تو کجا بودی تا حالا؟ ببین! من می گم تو ‏بیا بشو رئیس جمهور، این احمدی نژاد رو به جای تو بفرستیم فرانسه....‏

‏1) توضیح: معمولا نمی شود کسی در آن واحد هم شیخ باشد و هم مفی

هیچ نظری موجود نیست: